1-1-35-1- شرح موضوع

 

در تحليل و دسته بندي سطوح سازماني، در مورد تفكيك اهداف و استراتژي ها به صورت لايه هاي مختلف چندان تفاهم يا اتفاق نظر وجود ندارد. عده اي به تفكيك اهداف و استراتژي هاي مستقل در سطوح سازماني معتقد هستند كه اين امر تا حدودي با اشكال يكپارچگي مواجه مي باشد. اما گروه ديگر معتقدند كه اهداف و استراتژي ها در هر سطح نسبت به سطح قبل يا بعد خود ارتباط تنگاتنگ دارند و عناصر استراتژي مديريت رده بالاتر به اهداف سطح پائين تر تبديل مي شوند(آنسف ،1988).

فئورر و همکاران[1] (1995) دو رویکرد را برای مرتبط کردن اهدف واستراتژی ها ارائه می کنند. در رويكرد نوع اول مدل تصميم گيري استراتژيك، استراتژي هر سطح ،هدف سطح پائين تر سازمان تلقي مي شود. در حالي كه در رويكرد دوم ، استراتژي در سطح كلان تدوين و فرمول بندي مي گردد و بر اساس آن اهداف براي هر سطح سازماني مشخص مي گردد. وی بیان می کند که رویکرد اول انعطاف بيشتر و سريع تري را با موقعيت محيطي و عوامل سازماني (به لحاظ تدوين در هر مقطع) در شرايط پويا و تغييرمحیطی فراهم مي آورد.

 

 

شكل  1  : ارتباط هدف واستراتژی در سطوح برنامه ریزی

منبع: فئورر و همکاران،1995

سطح بندي استراتژي اگرچه نسبي و قابل انعطاف مي باشد، اما رده هايي چون رده هاي ملي، سازمان، سطح كسب و كار و سطح عمليات از رايج ترين دسته بندي براي سطوح مي باشد. يكپارچگي و هماهنگي استراتژي و اهداف كلان در بين سطوح به عنوان يك اصل مسلم و پذيرفته شده است. چنانچه اين اصل دقيقاً در كليه سطوح روي اهداف كلي و جزئي سازمان لحاظ شود ،توفيق استراتژي در كليت فراهم مي گردد و اثربخشي و هم افزايي كل استراتژي به منصه ظهور مي رسد.

استراتژي، تصميم گيري، ارزيابي و كنترل و سطوح تصميم گيري نيز عوامل مورد لحاظ در مديريت استراتژيك در سازمان مي باشند. همچنان كه مشخص است در سطوح بالاي سازماني عمدتاً  تصميم گيري مديران بر اساس اشراق، استدلال هاي ذهني، تعامل و يكپارچه سازي اطلاعات كيفي و احتمالاً اطلاعات كمي صورت مي پذيرد. در صورتي كه در سطوح پائين تر، مديران عموماً از مهارت ها و دانش هاي تخصصي و همچنين اطلاعات كمي براي تجزيه و تحليل و تصميم گيري، بهره مي گيرند.

1-1-35-2- جنبه های مشکل ساز و راه حل

 

الگوی ارائه شده برای مراتب استراتژی که هنوز هم درکتب درسی مدیریت استراتژیک رایج است، اساسا برای یک موسسه تجاری[2] (بنگاه اقتصادی) تدوین شده وکاربرد دارد.  موسسه تجاری شرکتی است که درچند فعالیت مشغول باشد. براین اساس، برای شرکت های تک فعالیتی سطح کسب وکار حذف می شود. برای شرکت های مادر تخصصی، باز تعریف سطوح و شرح مسئولیت ها وماموریت های هر شرکت در فرآیند مدیریت استراتژیک ضرورت دارد. از طرف دیگر،با توجه به واقعیت های جامعه خودمان، اضافه کردن سطح موسسان یا بنیان گذاران درخیلی از موارد(بنیاد، ستاداجرایی، وزارتخانه و…) لازم است.

رویکردهای به تصمیم گیری برای مرتبط کردن ویکپارچه ساختن اهداف واستراتژی می تواند تا حدودی روش های موجود را بیان نماید، اما نمی تواند مشکل یکپارچگی میان کلیه سطوح برنامه در یک شرکت مادر را حل کند.

برای ایجاد یکپارچگی عناصر استراتژیک راه حل های کاربردی مورد نیاز است. راه حل ارتباط ذاتی عناصر استراتژیک با همدیگر در هنگام تعریف متغیرها ودرحین تدوین برنامه می تواند یکپارچگی مورد نیاز را بوجود آورد. در این رویکرد گزینه های اهداف،استراتژی وخط مشی به عنوان عناصر استراتژیک اولیه درهنگام تدوین چارچوب تدوین برنامه دیده می شود. در مباحث بعدی این الگو ارائه می گردد.

 

رهبران بزرگ، ما را به حرکت وا می دارند. آنان شور و رغبت ما را مشتعل و بیشترین علاقه را در وجود ما ایجاد می کنند. اهمیتی ندارد که رهبران شروع به انجام چه کاری کنند، در هر حال موفقیت آنان بسته به این است که چطور این کار را انجام دهند. ( دانیل گلمن، 1385 ، ص23)

رهبر شدن شباهت های زیادی به سرمایه گذاری موفقیت آمیز در بازار بورس دارد. در بازار بورس نمی توان یک شبه به ثروت رسید بلکه صبر و پایداری لازم است تا در مدتی دراز موفقیت به دست آید. درست است که در عده ای از انسان ها مواهب طبیعی به هنگام تولد بیش از دیگران است، اما توان رهبری آمیزه ای است از مهارت های گوناگون که کمابیش می توان همه آنها را آموخت و اصلاح کرد. رهبری هنری است پیچیده که جنبه های مختلف دارد: احترام، تجربه، توانایی عاطفی، هنر آمیزش با مردم، نظم، آرمان، پویایی، وقت شناسی و غیره.

رهبری دید کلی مدیریت در انجام وظایف، کارکردهای تصمیم گیری، روش های ایجاد انگیزش و الگو های ارتباطی می‌باشد . همان گونه که در تعاریف رهبری ملاحظه می شود، مهم ترین نکته در رهبری، جهت دادن و نفوذ بر اعضای سازمان است. مسئله نفوذ و قدرت رهبری به منابعی ارتباط پیدا می کند که قدرت و نفوذ از آنها سرچشمه می گیرد.

اهميت موضوع رهبري در سازمان ها، باعث شده است تا انديشمندان و محققان مديريت در پي کشف ويژگي ها و خصوصيات رهبران موفق در سازمان ها برآيند و همواره در تلاش باشند تا مشخصات رهبر موفق را در سازمان ذکر کنند. در پي اين تلاش ها در دهه هاي اخير مکاتب رهبري و نظريات متعددي در زمينه رهبري شکل گرفته و به جامعه علمي معرفي شده است.

سبک رهبری در شرکت، یکی دیگر از محورهای اساسی دراستقرار اثربخش فرآیند مدیریت استراتژیک شناخته شده است. به همین دلیل ،این مبحث به عنوان یکی از حوزه های استراتژیک  درنظرگرفته شده است.

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.LEADERSHIP.STYLE.VZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

 

  1-1-26-1- شرح موضوع      

در سال های اخیر در بسیاری از بخش های اقتصادی نا پیوستگی را تجربه کرده ایم. در چنين شرايطی، داشتن چشم اندازی روشن از رسالت، عوامل خارجی تاثيرگذار و پيشرفتی که در راه رسيدن به اهداف حاصل می شود، برای سازمان بسيار حائز اهميت است. برای انجام درست آن لازم است بيش از هر کار ديگر کنترل منظم پيشرفت سازمان به همراه گسترش مدبرانه مناسب صورت گيرد و استراتژی سازمان براساس اين سنجش تغيير کند. اين فرايند که کنترل استراتژيک ناميده می شود، يک بخش مهم و اغلب ناپيداست که سازمان ها برای مديريت اثربخش يک سازمان به آن نياز دارند.

کنترل عبارت است از تعیین استانداردها ،اندازه گیری عملکرد و مقایسه آن با استاندارد ها و اقدام نسبت به تصحیح ضعف ها و بهبود تحقیق هدف های سازمان .کنترل های مالی معمولاً به صورت  انواع مختلف بودجه و حسابرسی ، کنترل های رفتاری  به شکل ارزیابی عملکرد فرودستان می باشد. کنترل به عنوان یک فعالیت مداوم در سطوح پایین و بالای  مدیریت سازمان به کار می رود.

درمورد نظارت و كنترل تعاريف متعددي ارائه شده است كه ذيلا” به تعدادي از آنها اشاره مي شود :

  • نظارت یا کنترل فراگردي است كه از طريق آن عمليات انجام شده با فعاليت هاي برنامه ريزي شده تطبيق داده مي شوند . اين فراگردها براي تصحيح مستمر عملكردها در جهت دست يابي به اهداف سازماني به كار گرفته مي شود و ميزان پيشرفت در جهت تحقق اهداف را نشان مي دهد . در واقع فراگرد نظارت به مقايسه « بايد ها » و « هست ها » مي پردازند و فاصله وضع موجود تا وضع مطلوب را اندازه مي گيرد .
  • نظارت یا کنترل عبارت است از ارزيابي تصميم ها و برنامه ها از زمان اجراي آنها و اقدامات لازم براي جلوگيري از انحراف عمليات ، نسبت به هدفهاي برنامه و تصحيح انحرافات احتمالي بوجود آمده .
  • نظارت یا کنترل عبارت است از بررسي ميزان كوشش و موفقيت افراد در انجام وظايف و اجراي مسئوليت هاي محوله .
  • نظارت یا کنترل عبارت است از فرايندي كه از طريق آن ، مسئولان و مديران اطمينان حاصل مي نمايند كه عملكرد افراد با فعاليت هاي برنامه ريزي شده تطبيق دارد يا خير . در حقيقت فرآيند نظارت ، ميزان پيشرفت به سوي اهداف را مي سنجد و مسئولان را قادر مي سازد تا انحراف از مسير برنامه ها را كشف و اقدامات اصلاحي را به عمل آورند .
  • نظارت تلاشي است سنجيده براي رسيدن به اهداف تعيين شده و مقايسه اجزاء واقعي با معيارهاي از پيش تعيين شده و تعيين انحرافات احتمالي و سنجش ارزش آنها بر روند اجرايي كه در برگيرنده حداكثر بهره وري است.
توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TISTAM.STRATEGIC CONTROL.VFZI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

 1-1-27-1- شرح موضوع      

نماگرهای کلیدی استراتژیک کمی سازی وضعیت عملکرد در مقایسه با عناصر اصلی مانند اهداف استراتژیک شرکت شما است. هر سیستمی دارای نماگرهایی است که به شما می گوید تا چه اندازه اجزای سیستم خوب و یا چقدر ضعیف کار می کنند و نماگرهای کلیدی آنهایی هستند که روی مهمترین عناصر سیستم متمرکز می شوند.

نماگرهای کلیدی عملیاتی به شما می گوید که قسمت های مختلف کسب وکار شما چقدر خوب در حال کار است و نماگرهای استراتژیک کلیدی می گویند که کل کسب و کار شما چگونه کار می کند و به چه میزان به سمت اهداف استراتژیک شما پیشرفت می کند.

ما معمولا به آنها توجه نمی کنیم و آنها را اندازه گیری و ردیابی نمی کنیم ، اما با این وجود ، شاخص ها وجود دارند. ترفند مناسب این است که آنها را شناسایی کرده، کمیت آنها را تعیین نموده و به صورت دوره ای آنها را ردیابی کنیم(ئی میتز،1996،ص1).

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.ORG.PERF.APPRAISAL.VFZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

 

به طور کلی نظریات مدیریت عمری یک صد ساله دارند.در طول این مدت نظریات حاصل از مطالعات میدانی همراه با نیازهای اجتماع بشری توسعه یافته اند، ضمن اینکه توانسته اند همدیگر را تکمیل کنند ومکمل همدیگر در تبیین را ه حل وپرداختن به ابعاد مشکل ساز نظریات قبلی بوده اند.

آنچه امروز تحت عنوان برنامه استراتژیک می شناسیم در دهه شصت توسعه یافت وتا قبل از آن به کل فرایند برنامه ریزی بلند مدت گفته می شد.البته اخیرا وجهی جدید از موضوع بنام تفکر استراتژیک به عنوان عاملی مکمل مورد توجه قرار گرفته است.

بررسی ادبیات استراتژی بیانگر پنج فاز مختلف در تکامل این پارادایم از جنگ جهانی دوم به بعد است. گلاک، کافمن، و والک(1980) سیر تکامل فرایند مدیریت استراتژیک را در چهار فاز تشریح کرده اند که فاز سوم آن طرح ریزی استراتژیک و فاز چهارم آن مدیریت استراتژیک بوده است. حال، با تکامل پارادایم از مدیریت استراتژیک دهه 1980 به شکل انعطاف پذیرتری از تفکر استراتژیک در دهه 1990، فاز پنجمی نیز قابل درک است (استیسی، 1993. هراکلیوس، 1998 ).

در محیطی که ویژگی آن پیچیدگی و تغییر مستمر است، گفته می شود که ظرفیت نوآوری و تفکر استراتژیک واگرا بسیار بیشتر از برنامه‌ریزی استراتژیک محافظه کارانه و همگرا، به عنوان هسته مرکزی خلق مزیت رقابتی به حساب می آیند. اما به نظر می رسد هم تفکر استراتژیک و هم برنامه ریزی استراتژیک هر دو نیاز امروزی سازمان ها باشند.

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

 

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

 

1-1-25-1- تعریف و مفهوم

تا دهه هشتاد اعتقاد براین بود که مدیران عالی برنامه استراتژیک را تدوین وابلاغ می کنند وسطوح میانی شامل مدیران ارشد اجرایی براساس آن برنامه های خود را تدوین واجرا می نمایند. بنابراین، توجه عمده به فرآیند برنامه ریزی استراتژیک جلب شده بود. گاهی حتی مفهوم برنامه ریزی به تدوین استراتژی محدود می شد. دیدگاه افرادی  مانند مینتزبرگ از دهه هشتاد به بعد، زمینه ای فراهم آورد تا بر اجرای استراتژی نیز تاکید شود. به مرور از عبارت مدیریت برای استراتژی به مفهوم کل اجزای فرآیندی استفاده گردید.

صاحب‌نظران تعاريف متعددي‌ از مديريت استراتژیک مطرح نمودند ،اما همه آنها در اين موضوع اشتراک دارند که مديريت استراتژیک با تدوين (برنامه‌ريزي يا انتخاب)، اجراء و ارزيابي (و يا کنترل) استراتژی سر و کار دارد.

هر کدام از صاحب نظران الگوی فرآیندی خاصی را برای مدیریت استراتژیک مطرح نموده اند. دراینجا مدل برایسون به عنوان نمونه ارائه می گردد. این مدل صرفا به دلیل مشروح بودن فرآیند، انتخاب شده است.

شکل شماره 1  : مدل فرآیند مدیریت استراتژیک

منبع: برایسون،1390

1-1-25-2- ابعاد مشکل ساز

در طول زمان و به دنبال تغییرات وسیع شرایط محیطی ،سازمان ها به دنبال مدلی بودند که پاسخگوی نیازهای آنها باشد. صاحب نظران و محققان نیز بر حسب پایگاه نظری خود و مفروضاتی خاص، راه حل هایی را ارائه کرده اند.

ارائه مدلی تلفیقی برای فرآیند مدیریت استراتژیک بر مبنای مدل های ارائه شده کاری تقریبا غیر ممکن و از سوی دیگر بی ثمری است. زیرا، اول اینکه هر صاحب نظری از واژه هایی خاص برای بیان مطلبی عام استفاده کرده که یکسان سازی آنها باعث مخدوش شدن اصل مطلب می شود. دوم اینکه درغالب مدل های مطرح شده، به فرآیندهای اصلی مدیریت استراتژیک شامل برنامه ریزی،اجرا،نظارت وکنترل وارزیابی ودر نهایت بازخور اشاره شده است.درحالی که بعضی از آنها صرفا بر فرآیند برنامه ریزی تاکید دارند.

مهمترازموارد فوق، در مدل های ارائه شده به اجزایی اشاره نشده است که به نظر در سازمان های بزرگ همچون شرکت های مادر تخصصی از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. دراینجا به این اجزای فرآیندی  اشاره ای می شود.

الف- فراهم ساختن مقدمات شروع کار

ب- فراهم ساختن مقدمات اجرای برنامه ها

پ- فراهم ساختن مقدمات ارزیابی عملکرد استراتژیک یکپارچه

ت- همراستا سازی ویکپارچه نمودن برنامه ها وپروژه ها

ث- فراهم ساختن فرآیند کنترل استراتژیک وعملیاتی وبازخور

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

 

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.SM.PROCESS MODELS.VZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

عصر حاضر، عصر سازمان‌هاي بزرگ و پيچيده است و مدير سازمان‌هاي امروزي بايد از نحوه سازماندهي و شكل ساختار اين سازمان‌ها آگاه باشد. امروزه سازمان‌ها معمولاً نمي‌توانند از يك ساختار ثابت براي هميشه استفاده كنند. عوامل داخلي و خارجي مديران را مجبور به ايجاد ساختارهاي مناسب و در صورت لزوم تغيير آنها مي‌نمايند و اين امر نيازمند شناخت كامل مدير از ساختارهاي سازماني متناسب با موقعيت سازمان است. مدير در سازمان‌هاي امروزه بايد دائماً در كار اصلاح و بهبود سازمان و ساختار آن باشد.

بنابراين، ساختار سازمان بقاء و تداوم سازمان را تضمين مي‌كند و تناسب يا عدم تناسب آن با محيط داخلي و خارجي موجد فرصت‌ها و تهديدهاي بي‌شماري است كه سازمان را دچار پيشروي يا پسروي مي‌نمايد.

ساختار سازماني بر هر كسي در ســازمــان اثـر مي گذارد و همه به نوعي با آن سروكار دارند. با اين حال وكم و بيش، ساختار مفهومي انتزاعي است. ساختار، نقش هاي افراد در سازمان و الگوي روابط ميان نقش ها، ساختار سازماني را شكل مي دهد، بنابرايــن، ساخــتــار را مي توان انتظارات موجود از هر نقش و ارتباط ميان آنها دانست.

ماهيت هدف هاي كلان و راهبردهاي سازماني برفراگرد شكل گيري ساختار اثر مي گذارد. پژوهش هايي كه در اين زمينه صورت گرفته اند، ، معمولاً به كاري كه نخستين بار « چند لر»  انجام داد برمي گردند. برطبق نتایج مطالعه وی استراتژی بر روی ساختار تأثیر گذار است.(رابینز ،1387:صص8-85). البته نظریه معاصر در رابطه با این مورد که توسط مایلز و اسنو(1978) انجام گرفت نشان از آن دارد که ساختار نیز می تواند بر استراتژی سازمان تأثیرگذار باشد.

ساختار سازمانی چه در شکل دائم ویا موقت(مانند ساختار اجرایی  برای استقرار کل فرایند مدیریت استراتژیک) از عناصر اصلی موثر بر استقرار مدیریت استراتژیک است. به همین دلیل لازم است تا به عنوان یک متغیر اصلی ند نظر قرار گیرد.

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.ORG.STRUCTURE.VZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

 

مفهوم همكاري نوعاً در سطح سازماني مطرح مي شود. تئوري هاي موجود در اين زمينه بيانگر اين نكته هستند كه ممكن است سازمان با ساير سازمانها موافقت نامه هاي همكاري منعقد نموده و يا سياست هاي مبتني بر همكاري را اتخاذ نمايند.

سازمانها زماني به همكاري هاي بين سازماني رو مي آورند كه اهداف مشتركي داشته و دريابند كه از طريق گشودن مرزهاي سازماني و به اشتراك گذاري منابع خود، با سهولت و سرعت بيشتري به اهداف مد نظر خويش دست مي يابند. از طرف دیگر،شرکت های مادر برای توسعه فعالیت های خود علاقه به کسب مالکیت وادغام دارند. این روش ها نیز می توانند در قالب نظریات همکاری سامان یابند. چنین تصمیمات استراتژیکی بایستی در هنگام تدوین برنامه مد نظر قرار گیرد.

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
CH67.TISTAM.COLLABORATION.VFZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

اثر بخشي و كارآيي يك سازمان ، صرفاً به سطح انگيزش و توانائي هاي فردي و كيفيت عمل گروه هاي كاري بستگي ندارد ، بلكه هر سازمان داراي يك شخصيت نامرئي و نامكتوب است كه براي خود داراي روش هاي انجام كار مي باشد . امكان دارد اين شخصيت نامرئي بسيار نيرومندتر از شخصيت رسمي سازمان باشد .  اين شخصيت نامرئي را فرهنگ هر سازمان مي گويند.

مديريت فرهنگ بدين معني است كه آگاهانه و از روي قصد، كاري با فرهنگ انجام دهيم. اين كار‏ ممكن است شامل تقويت يا تضعيف فرهنگ سازماني ، جامعه پذير نمودن افراد داخل آن، توسعه‏آن، محافظت از آن و يا تغيير واقعي آن فرهنگ باشد.

اكثر مديران و محققان روانشناسي بر اين باورند كه فرهنگ را مي توان از طريق سازماندهي و تقويت مجدد، تغيير داد. معمولاً هدف اين است كه بهترين تناسب بين محصول، خط مشي و فرهنگ ايجاد‏ شود. دشپاندي و پاناسورامن  الگويي را تحت عنوان «برنامه‏ريزي استراتژيك فرهنگي» پيشنهادكردند . آنها اين شيوه را با تركيب سه الگوي «برنامه‏ريزي استراتژيك» ، «روش بازاريابي گروه مشاوره بوستون» و «چرخه حيات تجددي و سبك شناسي فرهنگي» ارائه دارند. امر مسلم این که فرهنگ سازمانی یکی از محورهای اصلی در موفقیت برنامه های استراتژیک است وبرنامه ریزی برای تغییر آن نیز اجتناب ناپذیر است.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.CULTURE.MAGT.VZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

امروزه صاحبنظران و انديشمندان معروف و معتبر جهاني، به صورتي قاطع و ترديد ناپذير بر اين عقيده هستند که مديريت مشارکتي، تنها روش مديريت نوين، مطلوب، کارساز و نجات بخش در موسسات و سازمان ها و تشکيلات گوناگون دنياي ماست. اما تنها به اتکاي عقيده و نظر اين گروه نيست که در دنيا به ويژه در سازمانها و موسسات صنعتي و توليدي، نسبت به موضوع «مديريت مشارکتي» علاقه و کنجکاوي نشان داده مي‌شود، بلکه حقيقت اين است که از دو سه دهه قبل به اين طرف، خبرهاي تازه، جالب توجه و جذب کننده‌اي از جهان صنعتي به گوش مي‌رسد که همگي در اطراف مديريت مشارکتي دور مي‌زند.

یکی دیگر از مباحثی که بایستی در ابتدای برنامه ریزی مشخص گردد، میزان تمایل مدیریت عالی شرکت به دخالت کردن سایر سطوح سازمانی در کل فرآیند و نتایج مدیریت استراتژیک است. سطح مشارکت دادن نیز امر مهم دیگری است که می تواند از مشارکت جویی، مشارکت پذیری تا مشارکت دادن تغییر کند.

یکی از اهداف شکل دهی ساختار اجرایی موقت در برنامه ریزی، همین مشارکت دیگران در هر مرحله از فرآیند است. نظام نامه استقرار فرآیند بایستی در هر فاز مشخص نماید که سطوح مختلف سازمانی به چه نقشی در چرخه جمع آوری اطلاعات، پردازش، تحلیل و تصمیم گیری برعهده دارند. برای مثال، می توان از واژه هایی مانند تکمیل، کنترل، تایید و تصویب برای هر نتیجه فرآیند و نهایی در هر مرحله اساسی فرآیند مانند برنامه ریزی، کنترل و ارزیابی استفاده نمود. شرح این مطلب در قسمت های دیگر آمده است. در مبانی نظری مباحث مفصلی درباب مدیریت مشارکتی ارائه شده است.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.PARTICIPATIVE.MAGT.VZI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

بررسی ها نشان می دهد که از اواسط دهه 1980میلادی، درگیرسازی ذینفعان[1] برای تحقق اهداف سازمانی و یافتن راه کارهایی برای مواجهه با چالش های مشترک نظیر؛ کسب آگاهی راجع به یک موضوع خاص، بهبود عملکرد سازمان، مسائل محیط زیست و همچنین تلاش برای توسعه و استفاده از فرصت ها و ارزش های ایجادشده برای سازمان و حامیان متعددش از طریق فرآیندهای درگیرسازی ذینفع، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است(گل دار  وهمکاران،1396).

توجه به انتظارات ذی نفعان کلیدی در برنامه امری اجتناب ناپذیر است. اما میزان نقش این امر در کل فرآیند و نتایج قابل بحث است. نوع ماموریت سازمان مورد بررسی هم در میزان دخالت دیدگاه های ذی نفعان موثر است. در یک سازمان دولتی ،انتظارات ذی نفعان به خصوص سازمان فرا دست، نقشی کلیدی در کل برنامه خواهد داشت. اما در یک بنگاه مادر اولویت دهی به انتظارات به همراه شرایط بازار و کلان انجام می شود. شرکت مادر به انتظارت سهام دار مانند بازدهی سرمایه و مقبولیت اجتماعی می پردازد. سایر سطوح میزان امکان تحقق انتظارات را درپی تحلیل استراتژیک مشخص می نمایند و پس از حصول برنامه به تحقق آنها اهتمام می کنند. رویکرد تحلیل ذی نفعان ابتدا توسط فریمن بیان گردید. سپس الگوهای مناسب آن توسط دیگران توسعه یافته است.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
CSM.ALL.STAKEHOLDERS.MODELS.VFZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارر

لفظ “استراتژيك” در خود مباني و مفاهیم خاصی را ملحوظ نموده است و اين امر رعایت بعضی از اصول و مفروضات برنامه‏ريزي را القا مي‏نمايد. لفظ استراتژيك بیشتر از همه نگرش سیستم باز را مطرح مي‏نمايد. در این نگرش هر سازمان همانند يك سيستم باز مطرح می‌شود و مدیران را متوجه ابعاد محیطی به خصوص‏ محيط‏هاي رقابتی و كلان و تغييرات آنها در حال و آتی مي‏نمايد. از این جهت، استراتژي را می توان ابزاری دانست که مسير حرکت براي بهره‏گيري از شرايط مذکور را فراهم می آورد.

واژه “تحول” به جنبه تمایل و تعهد برای بهبود شرایط سازمان و حرکت هماهنگ همه حوزه های سازمان به خصوص کارکنان و مدیران از وضع مناسب موجود به سوی موقعیت مطلوب اشاره دارد. تحول حرکت از خوب به عالی را تداعی می کند.

در کنار آن، موضوع تغییر سازمانی اولا به مفهوم حرکت از وضعیت نامناسب به سوی موقعیتی مناسب است و ثانیا به جنبه هایی خاص از جمله رفتار منابع انسانی ،فراهم آوردن زمینه تغییر و به خصوص مقاومت در مقابل تغییر تاکید و توجه دارد. می توان گفت که در تحول نگاه به استفاده بهتر از شرایط بیرونی است درحالی که در تغییر رویکرد شرایط درونی و حل مشکلات درونی شرکت مد نظر است. بنابراین، در الگوی جامع مدیریت استراتژیک، بیشتر واژه تحول[1] کاربرد دارد. اما ممکن است شرکتی در وضعیت افول شدید باشد و علت آن هم استفاده نادرست از منابع شرکت در مقابل شرایط بیرونی شناسایی گردد.

در این حرکت به سوی وضع مطلوب، نگرش افراد تدوین کننده و مجریان برنامه نقشی اساسی دارد. لفظ نگرش به دنبال القاء اين نکته است كه برنامه صرفا ً‌مكتوبات و مستنداتي بي‏روح نیستند، بلکه با توجه به آنها، مدیران عالی در پی ایجاد درك و پذیرش تغيير و تحول در شرايط سازمان مورد نظر هستند. بنابراین، مدیران عالی شرکت بایستی ضمن مشخص کردن اهداف فرآیند به لحاظ الگوی تغییر، بستر لازم شامل شیوه توانمند سازی، ساختار و روش های مناسب را فراهم آورند. در مبانی و نظریات مدیریت به این مبحث در حوزه مدیریت تغییر[2] توجه شده است.

[1] -Transformation

[2] -Change Management

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
CH64.TISTAM.STRATEGY SCHOOLS.VFZRI TUSTAM.STRATEGY SCHOOLS.VFZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارر

هربرت فوکس  معتقد است که «فراگرد خلاقیت عبارت است از هر نوع فراگرد تفکری که مسئله ای را بطور مفید و بدیع حل کند.»؛ اریک فروم  نیز معتقد است «خلاقیت توانایی دیدن (آگاه شدن) و پاسخ دادن است». به این ترتیب بنظر می رسد کایزر  تعریف عمومی تری نسبت به خلاقیت بدین شرح ارائه کرده است؛ «خلاقیت عبارتست از بکارگیری تواناییهای ذهنی، برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید». نوآوری ایده ها را  با زندگی همراه نموده و به عنوان یک پدیده حاضر در همه شئونات حیات جلوه نمایی می کند. نوآوری به معنای کاربردی ساختن افکار و ایده های نو و تازه است(http://athir.blogfa.com/post/3230)

هیچ شکی نیست که در دنیای امروزی خلاقیت و به خصوص نوآوری حرف اول را در رشد و بقای یک شرکت می زند. به راستی جایگاه مدیریت خلاقیت و نوآوری از برنامه ریزی و تعیین سیاست های کلی و اجرایی گرفته تا ارزیابی عملکرد و درنهایت بازخور برای اصلاح و بازنگری نتایج در یک بنگاه مادر کجاست؟

اگر جایگاه سازمانی این مبحث را حوزه تحقیق و توسعه بدانیم، بنگاه های بزرگ درسطح جهان این هسته را به صورت کاملا متمرکز شکل داده اند. در توجیه این امر به ترکیب و یکپارچه نمودن نتایج همه کسب و کارهای متنوع در واحد تحقیق و توسعه و به خصوص هم افزایی تاکید دارند.

به هرحال، نمی توان یک جواب قطعی به این سوال داد. اما درسطح کشور، مناسب است تا در برنامه شرکت مادر اهداف و جهت گیری های لازم دیده شود و هلدینگ تخصصی مسئولیت اجرا و یا نظارت برآن را به عهده داشته باشد و ارزیابی از نتایج در سطح هلدینگ تخصصی و مادر به صورت دوره ای انجام گیرد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارر

رویکرد به فرآيندي اطلاق می شودکه سازمان براي توسعه برنامه استراتژيک خود با آن کار مي کند. جنبه کلیدی برنامه ریزی استراتژیک ارتباطی است که بین ذی نفعان کلیدی درون سازمان برای توسعه و اجرای یک برنامه استراتژیک ایجاد می شود.

مدل های مختلفی برای برنامه ریزی استراتژیک و هزاران تکرار از این مدل ها وجود دارند. فرایند برنامه ریزی استراتژیک مورداستفاده ، به نوع و اندازه سازمان و افراد درگیر بستگی دارد. یکی از سوالات مهم در استقارا مدیریت استراتژیک در شرکت این است که کدام مدل یا تغییرات در یک مدل واقعا در اختیار تسهیل کننده و شرکت کنندگان در فرایند برنامه ریزی استراتژیک است.

رویکردها یا مدل های ارائه شده برای برنامه ریزی استراتژیک توسط محققان شباهت زیادی به هم دارند. صاحب نظری پنج رویکرد برنامه ریزی استراتژیک زیر را ارائه کرده است:

  • مدل پایه ای یا اساسی
  • مدل مبتنی بر هدف یا موضوع
  • مدل همراستایی
  • مدل برنامه ریزی بر پایه سناریو
  • مدل ارگانیک یا خودسازمان دهنده

دیگران نیز دسته بندی های متفاوتی را برای رویکرد به برنامه ریزی ارائه داده اند. شرح انواع رویکردها را می توانید در فایل پیوست مطالعه نمایید.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.APPROACHES TO PLAN.VZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارر

از ابتدای شکل گیری ادبیات و مبانی نظری مرتبط با برنامه ریزی استراتژیک تا کنون صاحب نظران با توجه به ضرورت شرایط زمانی و دیدگاه و تجربه خود به جنبه ای از فرایند توجه و تاکید داشته اند. مینتزبرگ این نظریات را در قالب ده مکتب جمع بندی نموده است. مفروضات و چارچوب این مکاتب همانند دو سوی یک طیف است. یک سر طیف به روش های عینی و تدوین برنامه بر مبنای تحلیل کمی شرایط تاکید می کنند و در آنسوی طیف صاحب نظران به دانش افزایی و کسب شناخت ونگرش نیروی انسانی توجه دارند. در بدو برنامه ریزی در شرکت، بایستی مشخص گردد که چه انتظاراتی از استقرار فرایند مدیریت استراتژیک داریم.

دیدگاه نگارنده بر ترکیبی مناسب از هر دو جهت است. هم برنامه ای حاصل از تحلیل استراتژیک تدوین گردد وهم کلیه مدیران و کارشناسان در تمام سطوح تفکر استراتژیک را درک کنند و در جریان فعالیت های روزمره  به آن عمل نمایند. درضمن، دیگر سطوح سازمانی هم از کم وکیف برنامه اطلاع یابند وهم پذیرش مناسبی در آنها ایجاد گردد.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
CH64.TISTAM.STRATEGY SCHOOLS.VFZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذار

1-1-24-1- شرح موضوع
هدف مداری درجه ای است که فرد یا سازمان بر وظایف و نتایج نهایی آن کارها تمرکز می کند. هدف مداری قوی از تمرکز بر روی اهداف حمایت می کند به جای اینکه بر وظایف و چگونگی تأثیر آن کل شرکت توجه کند. سازمان ها با رویکرد هدف مداری ، قادر خواهند بود با دقت در مورد اثرات رسیدن به هدف و همچنین توانایی تحقق آن هدف خاص با منابع و مهارت های فعلی قضاوت کنند.
در سطح استراتژیک ، سازمان ها سعی می کنند از بیانیه های چشم انداز و صلاحیت های اصلی خود استفاده کنند تا در هر کجا امکان پذیر است هدف محور باشند. کسب وکارها با فقدان هدف محوری می توانند با مشکلاتی روبرو شوند. توانایی کسب وکار برای متنوع سازی فعالیت در بازارهای مجاور واحتمالا سودآور می تواند برای کسب و کار موفق وسوسه انگیز باشد. با این حال ، سازمانی با جهت گیری هدفمند ، تمرکز خود را در مورد آنچه در ابتدا خوب بوده و مشتریان خود اکنون انتظار دارند ، متمرکز می کند.
در رویکرد مسئله محور تلاش براین است تا سوالاتی مطرح وبررسی گردد که نیاز درخواست کننده را برطرف نماید. اما در فرایند تصمیم گیری استراتژیک به ندرت بر این رویکرد تاکید می گردد. به عنوان نمونه، برای برنامه ریزی برای حل مشکلات زیست محیطی را می توان از این رویکرد استفاده نمود.
1-1-24-1- ابعاد مشکل ساز
شرح فوق تا حدی دو رویکرد را تشریح نمود. اما این سوال مطرح می شود که برنامه ریزی استراتژیک با کدام رویکرد تدوین واجرا می شود. بدیهی است که اساسا برنامه ریزی استراتژیک هدف محور است.
حال با توجه به اینکه تدوین برنامه تا ارزیابی آن مدت زمانی حداقل یک سال طول می کشد، ضمن اینکه شرکت مشغول فعالیت های روزمره خود است، اگر در طول این مدت واحدهای اجرایی با مشکلاتی مهم روبرو شده که نیازمند تصمیم گیری استراتژیک باشدکه در برنامه دیده نشده است ویا هنوز برنامه تدوین نشده است،چه بایستی انجام داد؟
چنین مواردی ایجاب می کند که رویکرد تلفیقی درکل فرآیند مدیریت استراتژیک دنبال گردد. براین اساس، سازوکاری ایجاد می گردد تا جریان اطلاعات از پایین به بالا و به مراجع تصمیمات استراتژیک انتقال یابد تا برای موضوعات ومشکلات مذکور راه حل های موقت ودائم همراستا با برنامه دیده شود.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
اTISTAM.KIND OF STRATEGY.VZR با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذار

1-1-23-1- شرح موضوع
در گذشته مدیران بر اساس یک فرض دو گانه عمل می کردند: اینکه آینده تا حد زیادی مانند گذشته است ( بنابراین اهداف می توانند بر اساس پیش بینی های دقیق تعیین گردند). از آنجایی که این فرض دیگر معتبر نیست این مطلب اهمیت پیدا می کند که راه هایی توسعه یابد که مدیران را قادر سازد تا علیرغم اینکه نمی توانند آینده را به دقت پیش بینی نمایند به نتایج بهتری دست یابند.
در حالی که ممکن است تفاوت کمی بین پیامدهای برنامه ریزی استراتژیک و بهترین برنامه ریزی بلند مدت وجود داشته باشد، اما در عمل دارای تفاوت های اساسی هستند .
به نظر مک کون در برنامه ریزی بلند مدت اهداف و پیش بینی ها براساس فرض ثبات سازمانی است. در حالی که در برنامه ریزی استراتژیک، نقش سازمان در محیط آن بررسی می شود.
برنامه ریزی استراتژیک باعث می شود تا سازمان فعالیت ها و خدماتش را برای برآوردن نیازهای در حال تغییر محیط تطبیق دهد. این برنامه ریزی نه تنها چارچوبی برای بهبود برنامه ها ارائه می کند بلکه چارچوبی برای ساختار دهی مجدد برنامه ها، مدیریت و همکاری ها و نیز برای ارزیابی پیشرفت سازمان در این زمینه ارائه می کند(آقازاده ،1383).

جدول شماره1 : تفاوت برنامه ریزی استراتژیک با برنامه ریزی بلند مدت

موضوع برنامه ریزی استراتژیک برنامه ریزی بلند مدت
فرضیات سیستم باز است و همانطور که جامعه تغییر می کند سازمان نیز باید تغییر کند. سیستم بسته است برنامه های کوتاه مدت و طرح ها در داخل آن سیستم تدوین و توسعه می یابد.
تمرکز روی فرآیند برنامه ریزی تعیین ماموریت، رسالت، محیط خارجی و ظرفیت سازمانی و آموزش کار کنان جامعه است. طرح نهایی برنامه و تحلیل داخلی آن است.
برنامه ریزی توسط گروه کوچکی از برنامه ریزان و شرکت گسترده افراد ذینفع صورت می گیرد. اداره بخش برنامه ریزی یا افراد متخصص و حرفه ای صورت می گیرد.
تصمیم گیری بر اساس تمایلات و روندهای جاری و مشخص صورت می گیرد. بر اساس اطلاعات موجود صورت می گیرد.
تاکید روی تغییرات درون سازمانی روش های برنامه ریزی و برنامه ریزی درون سازمانی و برون سازمانی تغییرات و روندهای جاری و مشخص صورت می گیرد.
آینده نگری سوال می کندچه تصمیماتی بر اساس درک موقعیت پنج سال آینده متناسب با وضعیت حال اتخاذ می شود. براهداف دراز مدت و کوتاه مدت از حال تا پنج سال آینده تمرکز دارد.
 

استوار است بر اساس

تصمیم گیری خلاق و بصیرت آمیز این که چگونه سازمان را بر اساس محیط در حال تغییر آینده هدایت کرد و کدام فرآیند سازمانی قادر به اتخاذ بهترین تصمیم و پیش بینی آینده است و می تواند بر اساس توافق همگانی عمل کند. مجموعه ای از اطلاعات مرتبط به هم و مفصل سازمانی و برنامه واحدهای مختلف سازمانی و نمایندگی های مربوطه و توانایی بودجه های جاری
فرآیند برنامه ریزی به صورت از بالا به پایین و در سطوح فوقانی و مدیریت استراتژیک سازمان صورت می گیرد. فرآیندی از پایین به بالا و در سطح پایین سازمان صورت می گیرد.
نوع بازدید با در نظر گرفتن بهترین و بدترین حالت سعی در برنامه ریزی واقع بینانه تری دارد. برنامه ریزی بلند مدت تا حدود زیادی خوشبینانه است.
تغییر پذیری از آنجا که با دید کلی و یکپارچه به مسائل نگاه می کند تغییر پذیری کمتری داشته هماهنگی و سازگاری بیشتری با برنامه های جزیی تر ایجاد می کند. فرآیند برنامه ریزی بلند مدت به ندرت ثابت می ماند و کمتر با برنامه های جزیی و انفرادی هماهنگ می شود.
گرایش بر برنامه ریزی و هدف گذاری کیفی و انعطاف پذیر است. برنامه ریزی و هدف گذاری کمی است که انعطاف پذیری و شرایط واقع بینامه کمتری دارد.

با وجود آن که هر دو برنامه بر سازمان و آن چه سازمان باید برای بهبود عملکرد خود انجام دهد تاکید دارد در عمل این دو نوع برنامه از چهار نظر بنیادی با یکدیگر تفاوت دارند :
الف – برنامه ریزی استراتژیک با مسایلی که جنبه سیاسی یافته اند، تناسب بیشتری دارد ولی برنامه ریزی بلند مدت بیشتر بر مشخص کردن اهداف و مقاصد و تبدیل آن ها به بودجه و برنامه های کاری جاری نظر دارد.
ب- برنامه ریزان استراتژیک انتظار وقوع روند های جدید، رویداد ها و وقفه هایی در روند مورد بحث و بروز غافل گیری های گوناگون را دارند؛ در حالی که برنامه ریزان بلند مدت براین فرض تمایل دارند که روند های جاری، تا آینده ادامه خواهد داشت.
پ- چون راهنمای برنامه ریزان استراتژیک اغلب، دورنمای موفقیت (شکل مطلوب سازمان) است برنامه های استراتژیک غالباً نمایان گر تغییرات کیفی است. در صورتی که طرح های بلند مدت نوعاً قیاس و استنباطی از وضع موجود هستند و اغلب در قالب هدف هایی مطرح می شوند که نمایان گر روند های جاری هستند.
ت- برنامه ریزی استراتژیک خیلی بیشتر از برنامه ریزی بلند مدت جهت گیری عملیاتی دارد و مجموعه متنوعی از تصمیم ها و اقدام ها را در نظر می گیرد. برنامه ریزان این نوع از برنامه امکان دارد برای رسیدن به دور نمای موفقیت، استراتژی های مختلف را تعقیب کنند. در حالی که برنامه ریزان بلند مدت در یک خط تصمیم گیری و اقدام واحد گرفتار می شوند. مدل ها و رویکردهای مختلف موجود در این زمینه در پیوست شماره آمده است.
1-1-23-2- جنبه های مشکل ساز
اگر بپذیریم که محیط سازمان می تواند در طیفی از ثبات،یکنواختی ،ایستایی وحامی تا تلاطم،متنوع ،پیچیدگی و دشمنی قرار گیرد،آنگاه برنامه ها بایستی در طیفی از بلند مدت تا انعطاف پذیر شکل گیرد و دراین میان برنامه استراتژیک معرفی شده در ادبیات امروزه جایی در وسط طیف مذکورقرار می گیرد.
در واقع، چارچوب و رویکردهای موجود به برنامه ریزی استراتژیک به انعطاف پذیری فقط اعتقاد دارند ولی در واقعیت، برنامه پس از تدوین نمی تواند آنقدر انعطاف پذیر باشد که با تغییرات شدید ودائم شرایط محیطی همراه شود. برای همراه شدن با انتظارات محیطی بایستی الگویی طراحی شود که امکان تغییر وتحول(حداقل با طراحی سناریوهای مختلف) در برنامه در کلیه سطوح فراهم باشد. این امر هنگامی امکان دارد که برنامه جامع ویکپارچه باشد.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
اTISTAM.KIND OF STRATEGY.VZR با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذار

1-1-20-1- تعریف و مفهوم
تعدادی از تعاریف ارائه شده برای برنامه ریزی استراتژیک به شرح زیر است:
برنامه ریزی استراتژیک متضمن همه اقداماتی است که منجر به تعریف اهداف شده و از آنجا به تعیین استراتژی های مناسب جهت دستیابی به آن اهداف برای کل سازمان منتج می گردد.
برنامه ریزی استراتژیک تلاشی سازمان یافته و منظم برای اتخاذ تصمیمات بنیادی و انجام اقدامات اساسی است که سمت گیری فعالیت های یک سازمان با دیگر نهادها را در چارچوبی قانونی شکل می دهد.
برنامه ریزی استراتژیک عبارتست از فرآیند دستیابی به اهداف بلند مدت و حیاتی سازمان در محیط رقابتی. بنابراین،تفاوت برنامه ریزی بلند مدت با برنامه ریزی استراتژیک تنها در لفظ ” محیط رقابتی و حیاتی ” خواهد بود. فرآیند تصمیم گیری در باره اهداف، منابع مورد نیاز برای نیل به اهداف و چگونگی تخصیص منابع سازمان را برنامه ریزی استراتژیک می نامند.
1-1-20-2- جنبه های مشکل ساز
نکته قابل توجه در تعاریف متعدد این است که هر صاحب نظر وظایف وماموریت های محدد وخاصی را برای برنامه ریزی استراتژیک در نظر می گیرد. سیر تکامل نظریات مدیریت استراتژیک موجب شده است که بعضی از تعاریف با نیاز امروزی منطبق نباشد. به تعریف زیر توجه نمایید:
برنامه ریزی استراتژیک مجموعه ای از تصمیمات برای فراهم آوردن زمینه وبستر،تعیین الگوها ومدل های لازم وفرآیندهای پردازش ورودی ها به نتایج مبتنی برشرایط تحت عنوان عناصر استراتژیک(چشم انداز،ماموریت، هدف،استراتژی و…) برای رسیدن به موقعیتی مناسب یا مطلوب در شرایط داخلی و با توجه به مقتضیات و الزامات محیط های کلان و رقابتی است.
1-1-21- تفاوت برنامه استراتژیک و استراتژی چیست؟
1-1-21-1- شرح موضوع
درحالی که برنامه استراتژیک مجموعه ای مستند ومدون از عناصر استراتژیک مانند چشم انداز، ماموریت ،ارزش ها،…. تا عملیات مورد نیاز برای تحقق اهداف واستراتژی ها است،استراتژی صرفا بیان یک تصمیم در یک نقطه زمانی برای کسب موقعیت مورد نظر با توجه به جمیع شرایط برون ودرون سازمانی است.می توان اینگونه گفت که استراتژی یکی از انبوه تصمیمات موجود در برنامه برای تحقق انتظارات ذی نفعان سازمان است.
بسیاری از صاحب نظران بر غیرفرآیندی بودن استراتژی تاکید دارند. استراتژی اثر بخش با کشف فرصت های استراتژیک آغاز می شود و با از بین رفتن و یا به ثمر رسیدن آن نیز از بین می رود. این دوران ممکن است کوتاه حتی کوتاه تر از برنامه سالیانه باشد و ممکن است متناسب با نوع فرصت، سالیان دراز به طول انجامد.
در این رویکرد، سازمان در عین حالی که برای بهبود کیفیت عملکرد خود برنامه ریزی کرده است “A” ، برای تشخیص فرصت های استراتژیک نیز فعالیت می کند ” B ” وهرگاه این فرصت درک شد “C ” استراتژی برای به فعلیت رساندن منابع بالقوه در فرصت، فعال می شود و در صورت موفقیت وحصول اثر بخشی، سازمان در سطح کاملاً متفاوتی از گذشته به کار می پردازد.
1-1-21-2- ابعاد مشکل ساز
در ابتدای توسعه نظریات در خصوص مدیریت استراتژیک، محور کلیدی در بیان نظریه، صرفا استراتژی بوده است. به مرور مبحث برنامه ریزی استراتژیک محور قرار گرفته است. اکنون کل فرآیند برنامه ریزی، اجرا، نظارت وکنترل وارزیابی تحت عنوان مدیریت استراتژیک پذیرفته شده است. اما هنوز هم هر سه دسته نظریات فوق، طرفداران خود را دارد.
براساس چارچوب این کتاب، بایستی پذیرفت که استراتژی صرفا یکی از مجموعه خروجی های برنامه ریزی استراتژیک تحت عنوان عناصر استراتژیک مانند اهداف،استراتژی ها ،خط مشی ها و… برای کسب موقعیت مناسب است.
1-1-22- تفاوت برنامه و برنامه ریزی چیست؟
1-1-22-1- شرح موضوع
برنامه بیان روشن، مستند و مشروح از مقاصد و تصمیمات است. برنامه خروجی فرآیند برنامه ریزی است؛ اما برنامه ریزی یک فرآیند پیوسته است که پیش از اتخاذ هر تصمیمی آغاز شده و پس از اجرای آن تصمیم ادامه یابد. برنامه ها تهیه شده و اجرا می گردند و نتایج آنها برای برنامه های جدید و در طول فرآیند برنامه ریزی مورد استفاده قرار می گیرند.
هر سازمان با توجه به مقتضات خود وبا استفاده از رویکرد وابزاری خاص ،بیانی واضح،مکتوب و مشروح از مقاصد و اهداف وبه طورکلی ارکان جهت ساز خود را درقالب سندی ارائه می دهدکه به آن برنامه گفته می شود. به مجموعه ای از رویکرد،مدل ،فرآیند وروش مورد استفاده برای تعیین عناصر جهت ساز وتعیین برنامه سازمان، برنامه ریزی گفته می شود.
1-1-22-2- جنبه های مشکل ساز
رویکرد سنتی و رایج بیان می دارد که استراتژی تدوین می گردد وبرنامه مجموعه ای از فعالیت ها واقدامات برای رسیدن به استراتژی است. این امر باعث می شود که پیوستگی میان استراتژی ها و سایر فعالیت ها از بین برود.
رویکرد شایسته این است که تدوین عناصر استراتژیک وسایر فعالیت های لازم برای تحقق آنها درهم تنیده شده باشد. دراین صورت خروجی برنامه ریزی مجموعه ای از عناصر استراتژیک در سطوح مختلف می باشد که از یکپارچگی و انسجام کافی وذاتی برخوردار است.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
اTISTAM.KIND OF STRATEGY.VZR با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذار

1-1-19-1- تعریف و مفهوم
درادبیات مدیریت استراتژیک بین دو سطح برنامه ریزی استراتژیک وعملیاتی به جهات مختلف تفاوت قائل می شدند. درانگلیسی برای هر کدام نیز از واژه های خاص استفاده می شود. درترجمه نیز از دو واژه طرح ریزی و برنامه ریزی به ترتیب برای سطوح استراتژیک وعملیاتی استفاده شده است. امروزه عموما از لفظ برنامه ریزی استفاده می شود واز پسوند استراتژیک وعملیاتی برای مشخص شدن سطح آن استفاده می گردد.
1-1-19-2- جنبه های مشکل ساز
استفاده از واژه های متفاوت برای دو سطح برنامه ریزی در ادبیات قدیم وحتی در مواردی در نوشته های اخیر، بیشتر به دلیل تفاوت در دیدگاه ها وتکنیک های مورد استفاده دو جامعه علمی برای برنامه ریزی استراتژیک وعملیاتی بوده است. جامعه علمی حوزه مدیریت استراتژیک، رویکردها وفنون خود را برای تدوین برنامه استراتژیک داشته اند و در قلمرو عملیاتی وارد نمی شدند. این امر یکی از دلایل گسستگی برنامه های استراتژیک از عملیات روزانه بوده است و رویکرد امتیازی متوازن برای رفع این مشکل ارائه شده است.
در ادبیات امروزه تلاش شده است تا چارچوب یکپارچه ای برای سطوح برنامه ارائه شود. اما برای رسیدن به این الگو نیاز به تغییر رویکردها و روش های برنامه ریزی است. درفصول بعدی این رویکرد تشریح می گردد.

1-1-18-1-شرح موضوع
در مبانی نظری چیزی تحت عنوان عنصر استراتژیک وجود ندارد. اما تعاریفی برای عناصر برنامه ریزی ارائه شده است که تا حدی با تعریف مورد نظر ما دراین کتاب مطابقت دارد. واتکینگ (2007) ضمن بیان استراتژی به عنوان یک عنصر مطرح می کند که اکثر رهبران سازمانی در مفهوم استراتژی دچار ابهام ذهنی هستند. وی می گوید که عناصر استراتژیک وظایف متفاوتی دارند ونقش استراتژی در میان واژه های چه،چه کسی،چطور و چرا بایستی نقش چطور را در کل برنامه تبیین کند. گروهی دیگر، به مفاهیمی چون چشم انداز،ارزش ها ،اهداف واستراتژی ها به عنوان عناصر برنامه اشاره می کنند.
1-1-18-2-جنبه های مشکل ساز وراه حل آن
فرایند مدیریت استراتژیک درپی آن است تا با توجه به واقعیات، مسیری کاملا مشخص را به سوی رشد وبقای شرکت تعیین نماید. در این راه، به مجموعه ای از عباراتی نیاز دارد تا همه ویژگی های حرکت به سوی نقطه غایی و میزان موفقیت شرکت دررسیدن به مقصد را نشان دهد. به هریک از این عبارت عنصر استراتژیک می گوییم.
بدیهی است هر دسته از این عبارت بنا به نقش ذاتی ویا اعطا شده، عنوان خاصی تعلق می گیرد. براین اساس، به کلیه نتایج فرآیندی ویا نهایی حاصل از به کارگیری فرآیند مدیریت استراتژیک درشرکت مانند فرصت، تهدید، قوت، ضعف، چشم انداز، ماموریت، ارزشها، هدف، استراتژی، خط مشی، فعالیت وپروژه و… عنصر استراتژیک گفته می شود. تعریف ودسته بندی عناصر استراتژیک در فصل بعدی خواهد آمد.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
اTISTAM.KIND OF STRATEGY.VZR با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذار