شيوه مديريت در……??
دو خلبان نابينا که هر دو عينکهاي تيره به چشم داشتند، در حالي که يکيعصايي سفيد در دست و ديگري به کمک يک سگ راهنما حرکت ميکرد در کنارسايرخدمه پرواز وارد هواپيما شدند. با دیدن این صحنه، صداي خنده ناگهاني مسافران فضا را پر کرد. اما در مال تعجب دیدند که دو خلبان به سمت کابين پرواز رفته وپس ازمعرفي خود و خدمه پرواز، و اعلام مسير، از مسافرانخواستند کمربندهاي خود را ببندند. در همين حال، زمزمههاي توام با ترس و خنده در ميان مسافران شروع شده وهمه منتظر بودند، يک نفر از راه برسد و اعلام کند اين ماجرا يک شوخي يا دوربين مخفي بوده است. اما در کمال تعجب و ترس، موتور هاروشن و هواپيما شروع به حرکت روي باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده ميشد چرا که ميديدند هواپيما با سرعت به سوي گودالی که در انتهاي باند قرار دارد ميرود.
هواپيما همچنان به مسيرخود ادامه ميداد و به لبه درياچه نزدیک شده بود که مسافران از ترس شروع به جيغ وفرياد کردند که ناگهان هواپيما از زمين برخاست و سپس همه چيز آرام آرام به حالت عادي بازگشته و آرامش در ميان مسافران برقرار شد. دراين موقع در کابين خلبان، يکي ازکورها به ديگري گفت:«يکي ازاین روزها که مسافرها چند ثانيه ديرتر جيغ بزنند کار همهمون تمومه!»…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!