1-1-42-1- شرح موضوع

اگرچه عواملي كه در بخش عمومي و خصوصي در تصميم گيري استراتژيك دخالت دارند تقريباً مشترك و مشابه مي باشند، اما هدف در هر عامل و فرآيند عمليات تا حدودي متفاوت است.

به عنوان مثال، محيط بازار در هر دو مطرح مي باشد اما در بخش عمومي تخصيص منابع از محل هزينه هاي عمومي و براي خدمات دهی رایگان انجام مي گيرد، در صورتي كه در بخش خصوصي  منابع بر اساس نرخ بازگشت سرمايه و چگونگي بازگشت آن مورد نظر و ملاحظه قرار مي گيرد.

در تمامي كشورها (اعم از توسعه يافته و توسعه نيافته، با گرايش به نظام تمركزي يا بازار) موسسات عمومي كماكان فعاليت هاي اصلي و حساس جامعه را به عهده دارند و به عنوان ابزار كنترل كننده خط مشي ها و استراتژي هاي بخش دولتي در جامعه فعاليت مي كنند.

بوزمن[1]  مدعي است كه كليه سازمان ها عمومي هستند و اين نشان دهنده نوع رفتارآنها است. سطح انتظار عمومي جامعه از اين سازمان ها عملكرد آنها را تعيين مي كند. به همين دليل واژه عمومي را براي آنها استفاده مي نمائيم. به همين خاطر، تفاوت درجه حاكميت دولت روي سازمان ها است كه آنها را از يكديگر تفكيك پذير مي نمايد. به همين خاطر مديريت استراتژيك براي كليه سازمان ها قابليت كاربرد دارد، اگر چه بخش عمومي معادل بخش دولتي نيست و سازمان ها در بخش هاي مختلف از جمله سازمان هاي تجاري، سازمان هاي عمومي و سازمان هاي عام المنفعه مي توانند سازمان دهي گردند (بوزمن،1987).

وجوه تمايز بين سازمان هاي عمومي و خصوصي را مي توان براساس فاكتورهاي تفاوت هاي محيطي، محدوديت ها، انگيزه و محركه هاي اصلي فعاليت و فرهنگ بر شمرد. بن­ و­گاوس(1983)[2]  تفاوت سازمان هاي عمومي و خصوصي را در سود و زيان دانسته اند كه براي يكي جنبه عمومي و براي ديگري جنبه فردي پيدا مي كند و نسبت به امنيت و درجه عملكرد سازمان براي جامعه و يا افراد سنجيده مي شود(لوین و همکاران[3]،1976).

ريني(1989)[4]عوامل متمايز كننده بخش هاي عمومي و خصوصي را ارائه نموده است. نظر وی سبب شد تا طبقه بندي براساس محيط، تبادلات و مشخصه هاي فرآيند و يك سري سرفصل هاي ديگر نيز بیان شود كه بتواند تفاوت ها را بين بخش هاي عمومي و خصوصي و غير انتفاعي مشخص نمايد. در جدول زیر تفاوت هاي اين سه گروه آورده شده است.

جدول1  : محورها و حوزه هاي اختلاف بخش هاي عمومي، خصوصي و عام المنفعه

                       بخش ها

 

عوامل محيطي

بخش خصوصي بخش عام المنفعه بخش عمومي
بازار رفتار خريد مشتري ها بازار را              تعيين مي كند بازار با تركيبي از  مجموعه هاي نظارت كننده و رفتار خريد مشتريان شكل مي گيرد مجموعه هاي نظارت كننده در بازار دخالت دارند
با رقابت بين سازمان ها سرويس مورد نظر ارائه مي شود. با ارائه امتيازات پنهان و آشكار سرويس مورد نظر در محيط بازار  تامين  مي شود. با همكاري بين سازمان ها سرويس مورد نظر ارائه مي شود.
سرمايه گذاري از محل درآمد ناشي از خدمات انجام مي شود. سرمايه گذاري با تلفيقي از تخصيص بودجه و درآمد سرويسهاي خدماتي و يا اخذ ماليات تحقق مي يابد. سرمايه گذاري از طريق تخصيص بودجه انجام  مي گيرد. (خدمات رايگان است)
اطلاعات بازار اغلب موجود است. اطلاعات بازار بوسيله همكاري ها بدست مي آيد. اطلاعات بازار اغلب موجود نيست.
علائم بازار واضح است. علائم بازار ممكن است واضح يا نامشخص باشد. علائم بازار ضعيف است.
محدوديت ها استقلال داخلي و انعطاف پذيري تنها با قانون و روابط داخلي محدود مي شود. پيمانكاران استقلال داخلي و انعطاف پذيري را     محدود مي كنند (براي مثال، پزشكان در يك بيمارستان، كاربران يك مركز هنر نمايشي) حكم ها و ممنوعيت ها، استقلال داخلي و انعطاف پذيري را محدود مي كند.
نفوذ سياسي به طور استثناء از نفوذ سياسي استفاده  مي شود (بدون ملاحظات خاص) براي معامله با پيمانكاران به واسطه نياز دارد. براي مقابله با نفوذ و دسيسه و كمك به مذاكرات به واسطه نياز دارد.
نفوذ سياسي به صورت غير مستقيم اعمال مي شود. نفوذ سياسي  به صورت غيرمستفيم اعمال مي شود نفوذ سياسي از سوي مسئولين و پيمانكاران اعمال مي گردد.
مبادلات      
جبر مصرف اختياري و پرداخت براساس ميزان استفاده شده صورت مي گيرد. مصرف اختياري و پرداخت براساس ميزان استفاده   نشده صورت مي گيرد. مردم بايد سرمايه گذار و بهره بردار، خدمات سازمان ها باشند.
فشار ارتباط محدود سازماني با تاثير اجتماعي اندك اصول مورد توافق مستقل از قوانين دولتي مي تواند ارتباطات اجتماعي را محدود كند. گستره وسيعي ار ارتباطات سازماني با تاثير اجتماعي قابل ملاحظه.
آراء عمومي مي تواند ايده ها و فرآيندهاي توسعه اي را تفكيك كند. ايده ها و فعاليتهاي توسعه اي به صورت دوره اي مورد بازبيني قرار مي گيرد. نمي تواند ايده ها و فرآيندهاي توسعه اي را از هم تفكيك نمايد.
مالكيت مالكيت به سهامداران تعلق دارد كه تمايلاتشان براساس شاخص هاي مالي بيان مي شود مالكيت براي ايجاد پيشرفت در عملكرد سامزان به خود كارمندان واگذار مي شود (به طور مثال: پزشكان بيمارستان) شهروندان اغلب به عنوان مالك مطرح مي شوند و توقعاتشان را درباره فعاليتهاي سازمان و نحوه اجرا و هدايت آنها اعمال مي نمايد.
تعداد كمي از صاحبان سرمايه در كنار سهامداران قرار مي گيرند تعداد صاحبان سرمايه زياد است صاحبان سرمايه در همه جا حضور دارند.
اهداف اهداف واضح است و براساس آنها توافق به عمل آيد. اهداف چندگانه است و به سختي اولويت بندي مي شوند و ارزيابي ها به مشاجره منتهي مي شود. اهداف پيچيده شده و مشخص كردن آنها امري مشكل و بعضاً با هم ناسازگار هستند.
ملاحظات رشد اقتصادي حاكم است.

 

تركيبي از عدالت اجتماعي و رشد اقتصادي در نظر گرفته مي شود. ملاحظات عدالت اجتماعي حاكم است.
محدوديت اختيارات تحقق وابسته به مجموعه هايي است كه توانايي انجام دارند. تحقق وابسته به امنيت مورد توافق پيمانكاران است (مثلاً پزشكان بيمارستان) تحقق براساس سرمايه هايي كه فراتر از كنترل رهبري است
مديريت سازمان كاملاً مستقل از تاثيرات محيط خارجي است مديريت سازمان در يك چهارچوب مشخص مسئوليت دارد. مديريت سازمان تحت پوشش دولت است.
بدون محدوديت محدوديتها به واسطه نقشها و رويكردهاي سنتي حاصل مي شود. محدوديتها به واسطه نقش فعاليتهاي بخش عمومي ايجاد مي شود.
سطح بازدهي مطلوب واضح و ثابت براي يك دوره طولاني، عامل فوريتها و ضرورتها است نحوه عملكرد منشاء هاي مختلف دارد، ماداميكه يك ديدگاه مشترك بوجود نيايد ضرورت تلقي مي شود. يك جريان مبهم و غير ثابت با انتخابات و انتصابهاي سياسي تغيير مي كند، عامل ركود و بيكاري است.
انگيزه ها و مشوق ها مالي انتظارات براساس معيارهاي حرفه اي ايجاد مي شود. محرمانه بودن شغل، مسئوليت و قدرت، به رسميت شناختن، نقشها و وظايف

منبع:همان

سطح ملي عموماً روي مردم و انتظارات، ارزش ها و اهداف كلان و سياست هاي كلي حساسيت خواهد داشت .تفاوت عمده بين دو بخش در اثربخشي است . بخش عمومي [5]به دنبال رضايت و تحقق ماموريت عمومي است وبخش خصوصي[6] ، بدنبال منافع و سود بيشتر مي باشد.

1-1-42-2- ابعاد مشکل ساز و راه حل

اطلاعات فوق به میزانی در درک تفاوت ماموریت سازمان ها کمک می کند. اما نظر به اینکه محور این کتاب شرکت های جامعه است، محوریت ایجاد منافع پایدار برای ذینفعان به تفکیک سازمان ها کمک شایانی می کند. البته تفکیک سازمان ها از این جهت در عمل کار راحتی نیست. زیرا ممکن است ماموریت آنها به صورت دقیق در عمل پیاده نشده باشد.

سازمان ها را می توان برحسب نوع ماموریت کلانی که دارند دسته بندی نمود. آنچه برای فرایند برنامه ریزی استراتژیک مهم است اینکه موسسین شرکت یا سازمان با چه مقصد یا ماموریتی آن را تاسیس کرده اند. برای این هدف کتاب، سه نوع سازمان قابل تشخیص است:

الف- سازمان با ماموریت به دنبال سود[7]: شامل شرکت هایی می شود که مقصد از تاسیس آن صرفا حصول منفعت یا به طور مشخص کسب سود است.

ب- سازمان با ماموریت نه فقط برای سود[8]:شامل موسساتی می شود که ضمن کسب سود به دنبال ارائه خدمت نیز هستند. مدارس غیر انتفاعی موجود در سطح کشور از این نوع هستند. موسسین نمی توانند رشد بقا داشته باشند اگر کیفیت خدمات خود را به بهای کسب سود پایین نگه دارند. بیمارستان های خصوصی نیز از این نوع هستند.

پ- سازمان های نه به دنبال سود[9]:به کلیه سازمان هایی اطلاق می شود که مقصد آنها صرفا ارائه خدمت به گروهی خاص یا عامه مردم است. انجمن های حمایت از محیط زیست و بعضی از سازمانهای دولتی جزو این دسته هستند.

فرایند مدیریت استراتژیک برای هر دسته از سازمان های فوق متفاوت است. آنچه مورد نظر این کتاب می باشد، سازمان های به دنبال سود است. اخیرا استفاده از مبانی نظری این حوزه در دو نوع دیگر سازمان ها نیز توسعه یافته است. به کارگیری فرآیند مدیریت استراتژیک رایج برای دیگر انواع سازمان ها نیاز به تغییرات اساسی در چارچوب و محتوای فرآیند دارد و این امرموضوع این بحث نیست.

[1]– Bozeman

[2]– Benn & Gaus

[3]– Levine et al

[4]– Reiney

[5]-Public

[6]-Private

[7] -Profit oriented

[8] -Not only for profit

[9] -Nonprofit

1-1-41-1- شرح موضوع

گولد و همکاران[1](1995) سه شیوه مهم مادری را برای تعامل بنگاه با زیرمجموعه‌هایش شناسایی کرده‌اند که عبارتند از: شیوه برنامه ریزی استراتژیک [2]که در این رویکرد فاصله مادربا کسب و کارها بسیار نزدیک و مادر نقش مداخله جویانه زیادی دارد. شیوه کنترل مالی [3]که فاصله مادر با کسب و کارها بسیار زیاد و تفویض اختیار زیادی از سوی مادر ارائه می‌شود و شیوه کنترل استراتژیک [4]  که در میانه راه دو شیوه است.

ویژگی‌های سه روش به صورت مقایسه‌ای و تفصیلی درجدول زیر آمده است. شرکت می‌تواند بر اساس مفروضات واصول خود از یک طرف و واقعیات موجود از طرف دیگر،سبک یا روش مناسب تعامل را انتخاب نماید(رحمان سرشت و فتح اللهی،1390).

جدول شماره 1- 5  : مشخصات و ویژگی های روش‌های تعامل شرکت مادر با زیر مجموعه‌هایش

شیوه کنترل مالی شیوه کنترل استراتژیک شیوه برنامه ریزی استراتژیک مؤلفه‌های متمایز
کننده
پورتفولیو ارتباطات توانمندی‌های محوری مادر فلسفه استراتژیک
کنترل‌های شدید مالی برای بهتر شدن عملکرد کسب وکارها هماهنگی و بازنگری استراتژی‌ها،تنظیم اهداف مناسب مالی و استراتژیک و ایجاد ارتباط بین کسب  و کارها توسعه استراتژی حول هم افزایی و توانمندهای بالقوه بین کسب و کارها و هماهنگ کننده قوی اقدامات و ایجاد ارتباطات در بین کسب و کارها نقش مادر
کسب و کار مستقل است. اماباید نوعی از استراتژی را اتخاذکند که اهداف مالی مد نظرشرکت مادر را برآورده سازد. توسعه استراتژی‌های مربوط به خود اما با هماهنگی توسط مادر تمرکز بر اجرای استراتژیها نقش کسب و کار
تنوع بسیار نامربوط تنوع نسبتاً مربوط تنوع بسیار مرتبط ماهیت کسب وکارهای مادر
کم متوسط بالا میزان اطلاعات جز به جز و دقیق مادر از کسب وکارها
به طور کامل و غالب اهمیت بالا ولی نه به طور کامل و غالب مهم اما به عنوان بخشی از ارزیابی کلی اهمیت سودآوری کوتاه مدت درفرآیند کنترل
کوچک متوسط بزرگ اندازه ستاد مادر
–  شیر دوشی کامل کسب وکارها
–  به خطر افتادن موقعیت آتی
هر کسب و کار به دلیل تاکید
بیش از اندازه به سودهای
کوتاه مدت-  مدیر سوزی و از بین رفتن انگیزه مدیران کسب و کارها
– کارکرد این شیوه توسط بازار
سرمایه انجام می‌شود.
– عدم سهولت به کارگیری آن
– تأکید مادر بر اهداف مالی در زمان بررسی بودجه وتأکید بر اهداف استراتژیک در زمان بررسی استراتژی هر)تناقض رفتار مادر با کسب و کارها در مقاطع کار کسب و زمانی مختلف(
– مورد اخیر موجب ابهام و سردرگمی مدیران کسب وکار ونارضایتی آن‌ها می‌شود.
– مداخله‌های مادر در امور کسب و کارها
– بلند پروازی های مادر
– کنترل‌های انعطاف پذیر
– فرآیندهای هماهنگی زمان بر و تصمیمات پرهزینه
انتقادات به هرشیوه
بی تی آر و هانسون واغلب ناشناخته در ژاپن امرسون و جنرال الکتریک شل و کانن واغلب رایج در کشور ژاپن نمونه هرشرکت شیوه‌ها درهر شیوه

منبع: همان منبع

نمودار زیر پیوستگی سه سبک را نشان می‌دهد. درواقع می‌توان گفت که مرزمشخصی میان سه سبک اصلی وجود ندارد. یعنی ممکن است شرکت مادر در حد وسط این سبک‌ها قرار بگیرد. گولد و کمپبل دریافتند که سبک‌ها به مقتضیات شرکت‌های مادر و واحدهای تابعه بستگی دارد و هر سه سبک و یا جایی بین آن‌ها می‌تواند اثربخش باشد(سبحان اللهی،1391،).

                            شکل شماره5 : انواع سبک‌های تعاملی در شرکت‌های هلدینگ

منبع: (سبحان اللهی،1391،).

 

1-1-41-2-جنبه های مشکل ساز

الگوهای پیشنهادی در مبانی برای سبک های تعامل مادر با زیر مجموعه ها به لحاظ مفهومی چندان مشخص ومبتنی بر فرآیند مدیریت استراتژیک شامل برنامه ریزی،اجرا،نظارت وکنترل وارزیابی نیست.

دوم اینکه دراین الگو صرفا ارتباط شرکت مادر با زیرمجموعه ها تشریح شده است.اما مشخص نیست که منظور ارتباط با هلدینگ های تخصصی است یا شرکت های اجرایی ؟ سوم اینکه برنامه ریزی حداقل براساس مبانی در سه سطح انجام می گیرد. منظور الگو از برنامه ریزی استراتژیک کدامیک از سطوح وموضوعات استراتژیک است. مناسب این است که متولی هر موضوع یا تصمیم استراتژیک در سه سطح ساختاری مشخص گردد.

به نظر می‌رسد درکشورمان، برای ارتباط اجزای ساختاری شرکت مادر از رویکرد اقتضایی کمک گرفته شود. مقتضیات کسب وکارهای زیر مجموعه بنگاه، موقعیت زمانی ومیزان ترویج تفکر استراتژیک در زیر مجموعه ها درکنار سایر عوامل می‌تواند در انتخاب روش تعامل نقش ایفا نماید. براین اساس، ماتریس زیر به عنوان یک نمونه می تواند مورد استفاده قرار گیرد. شایان ذکر است که می توان برحسب نوع ومرحله تصمیم (مانند مقدماتی، مصوب، ابلاغی) نیز ماتریس دقیق تری را تدوین نمود.

جدول شماره  : نمونه ماتریس تقسیم کار فرآیند  مدیریت استراتژیک در میان اجزای شرکت مادر

کد اجزای فرایند حوزه تصمیم سطح تصمیم شرکت مادر شرکت های تخصصی شرکت های اجرایی
1 مقدمات و بستر اصول ومفروضات کلان
2 مقدمات و بستر بیانیه عزم مدیریت کلان
3 برنامه ریزی برنامه شرکتی کلان
4 برنامه ریزی برنامه کسب وکار کلان ومیانی
5 برنامه ریزی برنامه عملیاتی پایینی
6 اجرا اجرا پایینی
7 کنترل کنترل عملیاتی پایینی
8 کنترل کنترل استراتژیک کلان ومیانی
9 کنترل نظارت میانی وپایینی
10 ارزیابی عملکرد عملکرد مالی ماهیانه
11 ارزیابی عملکرد عملکرد مالی وغیرمالی سه ماهه
12 ارزیابی عملکرد عملکرد استراتژیک شش ماهه

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

 

[1] – Goold &Campbell & Alexander

[2] -Strategic planning

[3] -Financial control

[4] -Strategic control

1-1-40-1- تعریف تنوع

تعاریف زیادی در مورد تنوع ارائه شده است. با این وجود، هیچ اتفاق نظری در مورد مفهوم و تعریف تنوع وجود ندارد. «بوز، آلن و هامیلتون» تنوع را به صورت «ابزاری برای گسترش بنیان فعالیت تجاری دربنگاه» تعریف کرده‌اند. «رامانیو جام و واراداراجان» از تنوع این تعریف را ارائه کرده‌اند: «حدی که در آن بنگاه ها به طور هم زمان در فعالیت های (یاکسب و کارهای) مختلف مشغول هستند.» این دو تعریف قابل قبول بوده و دیدگاه نظریه‌پردازان و افراد حرفه‌ای را منعکس می‌کند.
در عمل، یک بنگاه می‌تواند اساس فعالیتش را به دو طریق گسترش دهد:
الف- تعداد بخش‌های عملیاتی شرکتش را افزایش دهد.
ب- فعالیت های تجاریش را بین بخش‌های موجود، توزیع مجدد کند تا متنوع‌تر شوند.

1-1-40-2- مفهوم و نقش تنوع

تنوع شرکت های صنعتی و چند ملیتی، بزرگترین منبع رقابتی و برطرف کننده مشکلات اساسی آنها است. تنوع، برای این شرکت‌ها فرصت استفاده از جریانات نقدی حاصل از فعالیت های رشد یافته جهت کسب موقعیت های جدید را فراهم می‌آورد.
در خلال دهة (1970) رویکرد جدیدی از مدیریت استراتژیک تحت عنوان طراحی پرتفولیو مطرح شد. تخمین زده می‌شود که تا سال 1976، 45 درصد از شرکت‌های فرچون 500 به این نگرش روی آورده باشند.[Haspeslagh, 1988, p. 59]
ایجاد تنوع از تصمیمات عمده استراتژیکی است که بنگاه بازرگانی با آن روبه‌رو است. بنگاه می‌تواند با ورود به فعالیت های جدید مرتبط و یا غیرمرتبط، در محصولاتش تنوع ایجاد کند. همچنین، می‌تواند بازارهایش را گسترش دهد و تنوع در بازار ایجاد کند. برای ایجاد تنوع، اتخاذ یک استراتژی ضرورت می‌یابد که مسائل مرتبط با نوع صنعت و بازار دلخواه بنگاه را در برگیرد. همچنین، در این استراتژی باید نحوه اداره واحدهای کسب و کار نیز در نظر گرفته شود.
هنگامی که یک بنگاه به صورت جغرافیایی ایجاد تنوع می‌کند، استراتژی آن می‌تواند جهانی یا «محلی» باشد. استراتژی جهانی ارتباط بین کشورها را فراهم می‌آورد که در آن عملکرد بنگاه در کشور «الف» بر عملکرد آن در کشور «ب» تأثیر می‌گذارد و برعکس. استراتژی محلی بر مجموعه‌ای از استراتژی های داخلی دلالت دارد که در آن هیچ ارتباطی بین واحدهای کسب و کار کشورها وجود ندارد. «پورتر» اظهار می‌دارد: شرکتی که از استراتژی محلی تبعیت می‌کند« باید فعالیت های بین المللی‌اش را همانند پرتفولیو اداره کند.»
ویلیامسون می‌گوید: اساس ایجاد تنوع در بنگاه بازرگانی به مفهوم ایجاد ساختار( M) شکل است. ساختار M شکل ساختاری چند بخشی است که تصمیم گیری استراتژیک را در سطوح بنگاه و بین المللی گسترش می‌دهد. در حالی که تصمیمات عملیاتی در سطح بخش‌ها و ملی انجام می‌گیرد. مطالعات هاسکیسون، هریسون و دایوفسکی مشخص کرده است که در دو دهه گذشته ساختار به شکل M، جایگزین ساختارU شکل(ساختار وظیفه‌ای) شده است. ساختارهای مذکور در شکل یک نشان داده شده‌اند.

شکل شماره 1: الف: ساختار M شکل، ب) ساختار U شکل

مأخذ: [Kay, 1997,pp,254-5]

ویلیامسون بحث می‌کند که ساختار M شکل بنگاه ها را قادر می‌سازد تا:
الف- واحدهای مختلف کسب و کار خود را مشخص کنند.
ب- به هر کدام از این واحدها مسوولیت‌های عملیاتی بدهند.
ج) یک دفتر مرکزی تاسیس کنند که در آن کنترل‌های متمرکز مالی و استراتژیک صورت گیرد.

بنگاه های متنوع، مجموعه‌ای از واحدهای کسب و کار هستند که هر یک از این واحدها در عملکرد کلی بنگاه نقش خاصی دارند و آنها را باید به صورت متناسب اداره کرد. طراحی چنین پرتفولیویی در سه گام زیر نفهته است:
الف- واحدهای تجاری را (به منظور برنامه ریزی استراتژیک) تحت عنوان واحدهای کسب و کار تعریف مجدد می‌کند. این واحدها ممکن است از واحدهای عملیاتی مجزا باشند یا نباشند.
ب- متناسب با موقعیت رقابتی و جذابیت بازار محصول خاص، واحد کسب و کار را در شبکة پرتفولیوی خاصی دسته‌بندی می‌کند.
پ- با توجه به اهداف «رشد» و «مالی» برای هر یک از واحدهای کسب و کار «ماموریت استراتژیک» در نظر گرفته می‌شود و متناسب با آن منابع مورد نیاز تخصیص داده می‌شود.
این رویکرد به مدیریت عالی اجازه می دهد تا عملکرد بنگاه را به وسیلة موقعیت رقابتی‌اش در صنعت بسنجد. بنگاه ها می‌توانند به صورت نظری، موقعیت استراتژیک هر یک از واحدها را ارزیابی کنند و با استفاده از جریانات نقدی به عنوان یک متغیر عمومی، هر کدام را با دیگری مقایسه کنند.

1-1-40-3- شیوه های ایجاد تنوع

بنگاه ها به دو طریق ایجاد تنوع می‌‌کنند: با توجه به «منابع بازاریابی مشترک» و با تکیه بر «منابع فن آوری مشترک» . تنوعی که براساس منابع بازاریابی مشترک صورت می‌گیرد از تبلیغات، تحقیقات بازار، بخش بازاریابی، حمل و نقل و نیروهای فروش مشترک بین واحدهای کسب و کار بهره می‌گیرد. تنوع بر مبنای فن آوری مشترک از کارخانه، تجهیزات، نیروی کار و تحقیق و توسعه مشترک بهره می‌برد. استراتژی تخصصی شدن از هر دو زنجیره ارتباطی فوق استفاده می‌کند. شکل شماره یک، از چپ به راست سه استراتژی تخصصی شدن، استراتژی‌های ایجاد تنوع براساس زنجیره ارتباطی عمده و استراتژی مجموعه‌ها را نشان می‌دهد. در قالب واژه‌های اقتصادی تنها تفاوت نسبی بین استراتژی‌ها، حضور یا فقدان حلقه‌های ارتباطی است.

شکل شماره 2: تخصصی شدن و ایجاد تنوع

مأخذ: [Kay, 1997, p. 14]

1-1-40-3- دلایل ایجاد تنوع

در بنگاه های مدرن تفکیک مالکیت از مدیریت، برای مدیران این امکان را فراهم آورده است که همراه با اهداف صاحبان شرکت‌ها، اهداف خود را نیز دنبال کنند. در چنین شرایطی، آنها ممکن است از مسیر حداکثر سازی سود منحرف شوند و به اهداف غیرانتقاعی روی بیاورند. برای مثال، گاهی تکامل «مجموعه‌ها» تحت عنوان انگیزه‌های افزایش رشد در حوزه مدیریت تعبیر می‌شود.. [Mueller, 1969, p. 543 – 659]

مشکلی که در پیوند دادن تنوع به انگیزه‌های مدیریتی وجود دارد این است که استراتژی مناسب بنگاه به طور قابل ملاحظه‌ای سازگار با اهداف فردی یا ترکیبی از اهداف است. با در نظر گرفتن چهار استراتژی گفته شده در شکل فوق. فرض بر این است که اهداف مدیریت یا : الف) سود، ب) قدرت انحصار، ج) سهم بازار، د) فروش و یا هـ) رشد است. قبلاً گفته شد که مدیریت ممکن است، استراتژی هم افزایی غنی را دنبال کند و این استراتژی در تناسب با هدف حداکثر سازی سود است. اما بنگاهی که به دنبال قدرت انحصاری یا سهم بازار است، احتمالاً بیشتر به استراتژی تخصصی شدن روی می‌آورد، زیرا استراتژی تنوع، تمایل به اضمحلال بازارهای منفرد دارد. هرچه زنجیره‌های ارتباطی مذکور در شکل شماره 2 قوی‌تر باشد سودآوری بیشتر خواهد بود و ایجاد منابع درونی جهت کمک به بنگاه در رسیدن به افزایش استفاده از مقیاس و رشد بیشتر صورت می‌گیرد.
[Williamson, 1966, p. 1-16]

«نیکل » سه دسته هدف را برای کسب سرمایه گذاری توسط یک بنگاه نام می‌برد: الف) هم افزایی، ب) کاهش نوسانات (ریسک) و پ) اندازه های مدیریتی ( مثل پیشرفت، قدرت و اعتبار). باید خاطرنشان کرد به جز هدف کاهش ریسک، دو هدف دیگر صرفا توسط دنبال کردن استراتژی ارتباط قوی بین واحدهای کسب وکار حاصل می‌شود. [Nickell, 1995, p. 36-9]
«مارکیدز و ویلیامسون» دسته بندی ویژه‌ای از مرتبط بودن را ارائه کرده‌اند. آنها پنج دسته مختلف ارتباط را برای کسب وکارها مشخص کرده‌اند. به زعم آنها این دسته بندی در درک و تشخیص این نکته کمک می‌کند که کی و چگونه تنوع مرتبط منجر به کسب منافع رقابتی برای شرکت می‌شود.

اولین دسته «ارتباط اغراق آمیز» نام دارد. این حالت زمانی است که بازارهای دو واحد کسب و کار مشابهت‌های زیادی دارند، اما امکان کمی برای بهره برداری از این مشابهت‌ها جهت کسب منافع رقابتی وجود دارد. انباشتگی ممکن است تحت شرایط مختلفی روی دهد. بنگاه متنوع ممکن است بتواند مجموعه دارایی ارزان و سریعی را برای عرضه به بازار ایجاد کند و در عین حال دیگر بنگاه ها نیز به سادگی بتوانند به خاطر سهولت این امر از آن تقلید کنند. به طور خلاصه، چنین دارایی‌هایی را که بنگاه متنوع فراهم می‌آورد ممکن است غیر استراتژیک باشند. چنین نوع ارتباطی عملاً فرصتی را برای تنوع سودآوری فراهم نمی‌آورد. به طور مشابه، ارتباط اغراق آمیز واحدها ممکن است زمانی رخ دهد که ویژگی مجموعه دارایی‌های استراتژیک شرکت، توسط شاخص‌های مورد نظر بنگاه، پایین ارزیابی شوند.

دسته دوم ارتباط هنگامی روی می‌دهد که دارایی‌های استراتژیک یک واحد کسب و کار برای رسیدن به صرفه جویی در مقیاس با واحد دیگر به طور مشترک مورد استفاده قرار بگیرند. این نوع ارتباط، «مزیت استهلاک» را فراهم می‌آورد، به این صورت که این امکان را برای بنگاه فراهم می‌کند که هزینه دارایی موجود را برای خدمت به بازارهای چندگانه مستهلک کند. [Potter, 1987, PP. 43-59] and [Teece, 1982, P. ]
این نوع ارتباط، می‌تواند منافع کوتاه مدت کاهش هزینه و بهبود تمایز را به بار آورد، اما برای اکثر شرکت‌ها، «تنوع» یک گام بلند مدت است که بازگشت از آن هزینه بر است و بهره برداری صرف از موجودی دارایی‌ها(حتی اگر دارایی‌ها «واقعی» باشند)، نمی‌تواند منافع رقابتی بلندمدت به همراه داشته باشد. شرکت موفق واقعی شرکتی است که دارایی‌های استراتژیک جدید بلند مدت ایجاد می‌کند. [Prahalad and Hamel, 1990].

سومین نوع ارتباط زمانی وجود دارد که «دارایی استراتژیک»، قابل تسهیم یا انتقال بین دو واحد کسب و کار نباشد. زیرا ممکن است دارایی مذکور، ویژه بازار خاصی باشد. اما قابلیت‌های به دست آمده در فرآیند ایجاد یا حفظ دارایی استراتژیک در یک واحد کسب و کار، به عنوان عامل تسهیل و تسریع کننده، قابل استفاده در واحد کسب و کار دیگر جهت کمک به بهبود کیفیت دارایی استراتژیک آن واحد باشد. این نقش تجمع و انباشتگی دارایی و استفاده از قابلیت‌ها با مثالی از بخش‌های تولید دستگاه های فتوکپی، پرینتر و دوربین‌های عکاسی شرکت کانن در شکل شماره 4 نشان داده شده است.

 

شکل شماره 3 : قابلیت محوری و تجمع دارایی در شرکت کانن

مأخذ: [Markides, 1994, p. 156]

وضعیتی را در نظر بگیرید که در آن شرکت” کانن” موقعیت بازار خودش را در فعالیت هایی همچون ساخت دستگاه‌های فتوکپی و دوربین‌های عکاسی به طور موفق تثبیت کرده است. بسیاری از دارایی‌های استراتژیک این دو واحد کسب و کار را نمی‌توان مستقیماً بین آن دو تقسیم کرد. شبکه‌های توزیع و کارخانجات تولید قطعات هرواحد کسب و کار از دیگری متمایز است. اما بخش تولید دوربین‌های عکاسی، در مورد بازاریابی و عملیات تولید، موجودی سرمایه اولیه‌ای را به وسیله ترکیب یادگیری ضمن عمل و خرید بیشتر دارایی‌ها در بازار به وجود آورده و آن را توسعه داده است. همچنین این بخش قابلیت‌هایی از قبیل دانش چگونگی افزایش اثربخش شبکه‌های توزیع، چگونگی تولید دستگاه‌های جدید اپتیک و الکترونیک و افزایش بهره وری خط مونتاژ با حجم بالا را توسعه داده است.
از آنجا که شرکت «کانن» در دو حوزه فعالیت می‌کند که در آنها فرایند افزایش اثربخشی شبکه‌های توزیع و تسریع بهبود کالاها یا خط مونتاژ مشابه است، شرکت می‌‌تواند با تبدیل و انتقال قابلیت‌‌های فرا گرفته شده در بخش دوربین‌های عکاسی به بخش تولید دستگاه‌های فتوکپی ،کیفیت دارایی‌‌های استراتژیک بخش تولید دستگاه‌های فتوکپی خود را بهبود بخشد.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.BUS.DIVERSITY.VZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

شرح موضوع

تعیین حوزه های فعالیت (کسب و کارها)یکی از عناصر کلیدی در برنامه ریزی، اجرا و کنترل راهبردی و عملیاتی در کل یک بنگاه مادر می باشد. نکته بسیار مهم شیوه تقسیم کار در شرکت هلدینگ است. تصمیم گیری استراتژیک در خصوص بازارها می تواند از سطح صنعت تا رشته محصولات و خدمات میان سطوح سازمانی در شرکت هلدینگ تقسیم گردد.
در ادبیات مدیریت استراتژیک معمولا سه سطح برنامه ریزی شرکت، کسب و کار و عملیاتی رایج است. اما این رویکرد برای یک شرکت مادری نیاز به باز تعریف دارد. در همین راستا، در کل فرایند برنامه ریزی ، سه سطح شرکت مادر، شرکت هلدینگ تخصصی و شرکت تخصصی و یا اجرایی در نظر گرفته شده است و در همه مراحل و سطوح برنامه ریزی، اصل بر رعایت استانداردی مانند کدینگ ایسیک برای دسته بندی فعالیت های اقتصادی(محصولات و خدمات)می باشد.
در مقدمه کار، شرکت مادر موظف است تا صنایع و کسب و کارهای موجود و جدید را در قالب کدینگ ایسیک و یا نائیک یا هر الگوی دیگری تهیه و به کلیه حوزه های مرتبط ابلاغ نماید تا در برنامه و بودجه و طرح های پیشنهادی خود به آنها ارجاع داده شود.
در مستندات این کتاب برای سامان دهی کسب و کارها از چهارکدینگ ایسیک استفاده می شود. براین اساس، کلیه مطالعات و بررسی ها و برنامه ریزی ها در هر صنعت تا سطح کد چهار رقمی ایسیک انجام می گیرد که توسط مرکز آمار ایران تهیه و انتشار یافته است. در شکل زیر نمایی از ارتباط ساختار فعالیت استاندارد شده و ساختار سازمانی سه سطحی شرکت ارائه شده است.


شکل شماره 1 : ارتباط بین ساختار فعالیت ها و ساختار سازمانی شرکت مادرر تخصصی

جنبه های مشکل ساز
اکنون می خواهیم تا درعمل بین دو ساختار انطباق ایجاد کنیم. تجربیات عملی نگارنده بیانگر پیچیدگی های متعدد در حصول این نتیجه است.
اول مشکل اینکه شرکت های مادری بیش از سه سطح ساختاری دارند. بررسی یک مورد از شرکت های کشور مشخص نمود که دارای شش سطح ساختاری است. جالب اینکه به علت سابقه قبلی وموانع قانونی کاهش سطوح امکان پذیر نبود. حال چگونه سه سطح برنامه ریزی مطابق مبانی با این شش سطح انطباق داده شود؟
دوم اینکه روش های استانداردسازی به روشنی وصراحت بیان شده در شکل فوق نیست. برای نمونه،روش ایسیک مرسوم در سطح کشور در بعضی موارد در سطح چهار رقمی دارای زیر گروه هایی هستند واین امر تصمیم گیری را با مشکل روبرو می کند. از طرف دیگر، گاهی این آخرین سطح ارائه شده با نیازهای سازمان همراستا نیست. این روش کدینگ هشت رقمی نیز دارد که کامل نیست. وزات صنعت از کدینگ سیک استفاده می نماید که در سطح شش رقمی الگوی مناسب تری است. به هر حال ،می توان گفت که الگوهای رایج برای دسته بندی وشکل دهی واحدهای کسب وکار چندان اثربخش نیستند.
سوم اینکه زیرمجموعه ها در سطح اجرایی در اساسنامه خود شرحی از انواع فعالیت های متنوع را ذکر کرده اند ودر عمل نیز گاهی مشغول چندین فعالیت متنوع باکدچهار رقمی هستند. مهمتر اینکه به راحتی نمی توان فعالیت ها را جداکرده وبه شرکت های اجرایی مناسب منتقل نمود.
چهارم اینکه گاهی مشاهده شده که شرکت مادر ویا هلدینگ تخصص به فعالیت های اجرایی مشغول هستند. دلایل این امر متعدد هستند. اما واقعیتی است که تقسیم کار وانطباق ساختارهای سازمانی وفعالیت را با مشکل روبرو می کند.
پنجم ومهمتر اینکه فرض کنید توانستیم تقسیم کار مناسبی انجام دادیم وهم پوشی ها وموازی کاری ها را هم از بین ببریم. درعمل پیش می آیدکه یک شرکت به دو یا چند فعالیت مشغول باشد. اما سیستم ها وروش ها برای تفکیک اطلاعات برنامه ای وعملکردی برحسب هر کسب وکار فراهم نیست.
موارد فوق نمونه هایی هستند که گاهی حصول فرایند مدیریت استراتژیک جامع ویکپارچه را با موانع اساسی روبرو می کند. در بعضی مواقع ساده انگاری یا ساده سازی وگذشتن از مسیر پرپیچ وخم با بیان مفروضاتی تنها راه حل است. براین اساس، دراین کتاب برای مشکلات فوق، سناریوهایی تعریف شده وبرای هر کدام راه حلی پیشنهاد گردیده است.

 سیر تحول نظریات

در دهه های 50 و60 ،تحولات مهمی در حوزه نظریات مدیریت وسازمان رخ داد. یکی از این اتفاقات مهم، جایگزین شده مدیران با تخصص مالی وسرمایه گذاری با مهندسین بود. این مدیران رویکردهای موجود در مدیریت سرمایه گذاری را در شرکت ترویج دادند.

یکی از اصول به کارگرفته شده این بود که برای کاهش ریسک بایستی در فعالیت های تولیدی تنوع ایجاد نمود. شرکت ها نیز در پیروی از این قاعده به تولید محصولات وخدمات متفاوت با فعالیت های موجود دست زدند. اما مدیریت فعالیت ها با ساختار شرکتی شامل تعدای واحدهای کارکردی با مشکل روبرو شد.

درراستای حل مشکل و پیرو تحقیقاتی مانند چندلر،ساختار چند بخشی در شرکت ها شکل گرفت و هر مدیر ارشد اجرایی[1] مسئولیت هر بخش را برعهده گرفت. به این بخش مستقل در داخل شرکت، واحد استراتژیک بازرگانی یا کسب وکار استرتژیک گفته شد که مسئولیت رقابت در بخشی از بازار را برعهده می گرفت که آنسف آن را فضای استراتژیک بازرگانی[2] نامیده است.

بنابراین، می توان گفت که شرکت[3] ،موجودیتی است که به یک فعالیت منفرد مشغول است و شرکت چند فعالیتی را موسسه بازرگانی (یا تجاری)[4] نامیدند. این نوع شرکت دارای یک دفتر مرکزی وتعدادی واحدهای مستقل است که هر کدام بخش های کارکردی خاص خود را دارند. البته این نوع شرکت در علم اقتصاد بنگاه اقتصادی نامیده می شود.

دردهه 90 به بعد با تغییرات وتحولات جدید ونیاز به استقلال بیشتر واحدهای فعالیت، شرکت های مادر تخصصی[5] شکل گرفت. هرشرکت شامل یک شرکت مادر، چندین هلدینگ تخصصی وتعدادی شرکت های اجرایی هستند. در این نوع ساختار، شرکت مادر دارای میزانی از سهام (بیش از 50 درصد) شرکت های تخصصی و به همین ترتیب هر هلدینگ نیز مالک سهام شرکت های اجرایی تحت پوشش خود است.

 

جنبه های مشکل ساز و راه حل

ساختارسازمانی یکی از مباحث مهم در نظریات سازمان ومدیریت وسازوکاری محوری برای بسیج امکانات برای اجرای برنامه ها است. ساختار سازمانی وساختار فعالیت مثل دو بازوی سازمان برای رشد بقا می باشند. تغییرات شدید شرایط محیطی به خصوص در زمینه تکنولوژی سازمان ها را ملزم می کند تا برنامه ای انطعاف پذیر داشته باشند وبرای تحقق آن نیز ساختاری منعطف لازم است. اما در نظریه وعمل این هر دو در مواردی نتوانسته اند نیاز شرایط محیطی را برآورده نمایند. شرایط بدتر آنجایی است که سیر تحول دربرنامه ریزی و ساختار سازمانی با همدیگر منطبق نشده است.

از ده 70 به بعد، ساختارهای مادر تخصصی در شکل های مختلف در سطح جهان وکشور رایج شده است. اما جامعه علمی مدیریت استراتژیک هنوز نتوانسته است الگویی مناسب را برای انطباق این دو ساختار به صورت منسجم ارائه نماید. گولد وکمپل ودیگران سعی کرده اند تا ماموریت های شرکت مادر را باز تعریف کنند ولی تکلیف سایر سطوح برنامه ریزی دراین ساختار برمبنای روش سنتی بنگاه اقتصادی پیشنهاد می شود.

راه حل این است که برای سطوح شرکت مادری الگوهای فرایندی وتقسیم کار و وظایف برای ماموریت های متنوع در فرآیند مدیریت استراتژیک به گونه ای تدوین گردد که رعایت یکپارچگی وانسجام در همه اجزا شامل مقدمات،فرایند ونتایج بشود. این امر یکی ازموضوعات کلیدی در مدل مدیریت تحول استراتژیک یکپارچه وجامع پیشنهادی این کتاب می باشد که در فصول بعدی تشریح می گردد.

[1] -Chief Excutive Officer(CEO)

[2] -SBA

[3] -Company

[4] – Corporation

[5] -Holding Company

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

 

می خواهید بیشتر بدانید؟دانلود کنید. نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

 

1-1-37-1-شرح موضوع

ساختار فعالیت عبارتی است که در این کتاب برای دسته بندی محصولات وخدمات یک شرکت درسطوح مختلف از صنعت گرفته تا گروه محصولات وخدمات مورد استفاده قرار می گیرد. کوچک ترین دسته ای که در ادبیات استراتژی برای این امر تعریف شده است، مفهومی تحت عنوان کسب وکار  می باشد که در تمام مدل های تحلیل پورتفولیو به کار رفته است.

می پرسیم که کسب وکار چیست؟ پاسخ می دهند که مجموعه ای از محصولات وخدمات شرکت که در دو بعد فرایند تولید و فضای بازار یکسان ویا حداقل مشابه باشند. چنین مجموعه ای، واحد تحلیل در مدل های تحلیل استراتژیک پورتفولیو قرار گرفته است ویک سطح برنامه نیز به آن اختصاص یافته است.

آنسف ناحیه بازارچنين واحد تحليلي را “فضاي استراتژيك بازرگاني”  و مختصرا “فاب” ناميده است. فاب، فضاي مشخص و متمايزي از بازار است كه موسسه در آن مشغول رقابت است ویا قصد فعاليت دارد. اولين قدم در تحليل استراتژيك، تحليل چنين فضايي بدون توجه به فرآیند ساخت يا كالاهاي جاري موسسه است ودستاورد آن تعيين امكانات رشد، سودآوري، تلاطم و تكنولوژي است كه در آينده فضاي مفروض را براي هر رقيب تشكيل مي دهد(آنسف  ،1375،صص 104تا 107).

مينتزبرگ نيز واحدهاي كسب و كار را از بعد ساختارسازمانی مورد بررسي قرار داده است. وي در تعريف ساختار بخشي اشاره مي كند كه از شرايط ساختار بخشي “گونه گوني بازار “است. هرگاه سازمان به قدري بزرگ باشدكه در بازارهاي متنوعي فعاليت نمايد، آنگاه به ساختار بخشي روي مي آورد .وي عناصري ديگر مانند نظام فني محيط، پيشينگي و اندازه و قدرت را در بخشي كردن ساختار موثر مي داند(فقيهي و سابقي،1371،صص 62و348).

براي تشخيص امكانات مبتني بر محيط مشخص در حوزه بازرگاني، “شركت جنرال الكتريك  “پيش قدم شد . در اين جريان، مفهوم مكملي به نام “واحداستراتژيك بازرگاني”  ابداع شد كه مسئوليت تكوين و هدايت فعاليت استراتژيك موسسه را در يك يا چند فعاليت صنعتي بر عهده داشت.

درهلدینگ تخصصی، معمولا سه سطح سازمانی شکل می گیرد وچندین شرکت تخصصی یا اجرائی را مدیریت می نماید. شرکت اجرایی با مدیریت یک فضای کسب وکار و با عرضه محصولات و خدمات خاص برای برآوردن نیازهای مشتریان به رقابت با دیگران می پردازد. ارتباط میان شرکت های اجرایی وفضاهای بازار در شکل زیرآمده است.

شکل شماره 2  : ارتباط بین فاب و واب در شرکت هلدینگ

 

1-1-37-2-روش تعیین ساختار فعالیت

روش‌های متنوع ومتعددی برای دسته بندی فعالیت‌های اقتصادی درسطح جهان توسعه یافته است. دریک بررسی نسبتاً جامع بر روی طرح‌های دسته بندی فعالیت‌ها، مجموعه ویژگی‌های آنها بررسی شده است. خلاصه یافته‌ها در جدول زیر آمده است.

جدول شماره  1 : ویژگی های کلیدی ومتمایز کننده طرح‌های طبقه بندی فعالیت های اقتصادی درسطح جهان

ردیف عنوان طرح طبقه بندی سال معرفی واحد تحلیل قلمرو یا وسعت محوریت
1 Bloomberg Industry Classification System(BICS) 2011 شرکت‌ها،اوراق بهادار،خطوط کسب وکار جهانی بازار محور
2 Fact Set Revere Business and Industry Classification System (RBICS) & Hierarchy 2002 شرکت‌ها،اوراق بهادار،خطوط کسب وکار،محصولات وخدمات جهانی(78 کشور) بازار محور
3 Fama-French (FF) Companies Updated Periodically N/AGlobal Industry 1997 شرکت‌ها فرانسه نامشخص
4 Global Industry Classification Standard(GICS) 1999 شرکت‌ها،اوراق بهادار جهانی(120 کشور) بازار محور
5 Industry Classification Benchmark (ICB) 2001 شرکت‌ها،اوراق بهادار جهانی(75 کشور) بازار محور
6 International Standard Industrial Classification
of All Economic Activities (ISIC)
1949 تأسیس وراه اندازی جهانی تولید محور
7 Morningstar Category Global Equity Classification Structure 2000 شرکت‌ها،اوراق بهادار جهانی بازار محور
8 North American Industry Classification System(NAICS) 1997 تأسیس وراه اندازی امریکا شمالی تولید محور
9 Standard Industrial Classification (SIC) system 1937 راه اندازی عملیاتی،راه اندازی کمکی امریکا بازار محور/تولید محور
10 Sustainable Industry Classification System(SICS) 2013 شرکت‌ها،راهنما برای شرکت های چند کسب وکاره امریکا نتیجه محور
11 Thomson Reuters Business Classification(TRBC) 2004 شرکت‌ها،اوراق بهادار جهانی(130 کشور) بازار محور

 

دربررسی فوق، روش‌های عمومی رایج در سطح جهان مد نظر قرارگرفته است. گروه‌های ذی نفع شامل محققان دانشگاهی،مشاوران تولید کننده اطلاعات وسازمان های دولتی بنا به نیاز روش های فوق را توسعه داده‌اند، ضمن اینکه درهر صنعت(مانند بهداشت ودرمان) ویا در هر مبحث(مانند آموزش ویادگیری) روش‌های اختصاصی نیز توسعه یافته است.

درهنگام تدوین این مطلب وزارت صنایع کشور وبورس اوراق بهادار تهران از روش سیک(SIC) برای دسته بندی محصولات وخدمات استفاده می کنند. مرکز آمار ایران اخیرا نیز ویرایش فارسی ایسیک را ارائه داده است.

کلیه دسته بندی های فوق ساختار وکدینگ سلسله مراتبی یا درختی دارند و از چندین سطح تشکلیل شده اند. معمولا دسته بندی شامل صنایع ، بخش صنعت ، گروه عمده فعالیت، رشته محصولات و خدمات و… می شود.

همان گونه که مشاهده می‌شود، هر روش‌ به منظوری خاص و تنها بر یکی از ابعاد مهم یعنی فضای بازار یا فرآیند تولید محصول استوار است . بنابراین ،استفاده از یک روش نمی‌ تواند به طور کامل نشانگر فضاهای کسب وکار مستقل از همدیگر باشد که فرض اولیه به کارگیری مدل های تحلیل پورتفولیو است. از سویی دیگر،رعایت استانداری برای تعریف کسب وکارها نیز ضروری است.

درنهایت، استفاده از هر الگویی برای دسته بندی محصولات وخدمات ،نتایج حداقلی به بار می‌آورد. به همین دلیل گفته می‌شود که استفاده از این روش ‌ها به خصوص در به کارگیری مدل ‌های مدیریت پورتفولیو شامل دو بعد جذابیت بازار و توانمندی کسب وکار ، مشکل ساز  است(معین نجف آبادی ،1378،ص ).

 

1-1-37-3-جنبه های مشکل ساز و راه حل

مرور ادبیات نشان می دهد که دو گروه از صاحب نظران درخصوص تعریف کسب وکار تحقیق نموده ونظریه پردازی کرده اند. نظریه پردازان سازمان مانند چندلر ومینتزبرگ به جنبه ساختار سازمانی موضوع تاکید دارند وانواع ساختارهای بخشی را تعریف کرده اند که واحد کسب وکار دومین سطح ساختاری مورد توجه آنها است. گروهی دیگر، درمبحث استراتژی به موضوع مدیریت پورتفولیو پرداخته و واحد تحلیل دو بعدی را برای کسب وکار تعریف نموده اند. اما هر دو گروه براین موضوع تاکید دارند که گونه گونی بازارها زمینه تفکیک فعالیت ها از همدیگررا فراهم می آورند.

نظر به اینکه غالب مدل های تحلیل استراتژیک در سطح کسب وکار تعریف شده است، تعیین کسب وکارهای استاندارد امری اجتناب ناپذیر است. بنابراین، روش های فوق الذکرنمی‌تواند نشانگر فضاهای کسب وکارمستقل از همدیگر باشد. به همین دلیل، هر روشی که به کار گرفته شود، عمدتا به یک بعد تاکید شده و از بعد دیگر غفلت گردیده است. لذا نتایج حداقلی به بار می‌آورد.

تعدای از صاحب نظران تلاش نمودند تا معیارهایی را برای تعریف فاب- واب ارائه نمایند. شاخص هایی مانند اشتراک در استراتژی ، سودآوری واشتراک درورودی ها مورد توجه قرار گرفته اند. به لحاظ اهمیت موضوع مبانی نظری موجود در پیوست شماره   آمده است.

اما راه حل چیست؟ اول اینکه از روش های پذیرفته شده استاندارد در سطح کشور استفاده گردد. دوم اینکه در هر سطح تحلیل از یک کد ودسته بندی یکسان استفاده گردد. برای مثال، در به کارگیری روش ایسیک، از کد دو رقمی بخش صنعت برای سطح اول تحلیل و کد چهار رقمی رشته فعالیت برای سطح کسب وکار استفاده گردد. سوم اینکه مقدمات وبستر لازم برای تدوین برنامه وسنجش عملکرد در پایین ترین سطح فراهم گردد. چهارم اینکه نظر به شرط استقلال واحدها از همدیگر در مدل ها غیر ممکن بودن رعایت آن در غالب موارد، با به کارگیری روش های کمی وکیفی ارتباط واحدها ،حداقل در پایین ترین سطح بررسی وتعیین شود وبه این موضوع مهم در هنگام تحلیل وتدوین استراتژی توجه شود.

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

 

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TISTAM.SBA DEFINITION.VZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

1-1-36-1- شرح موضوع

در جستجو برای یافتن مفهوم جامعیت در برنامه ریزی استراتژیک به معنی پوشش همه حوزه های سازمانی در ذات برنامه ریزی در سطوح مختلف ،به واژه ها ومفهوم خاصی برای هر کدام می رسیم. در ادامه این واژه های مشابه به لحاظ مفهوم تشریح می گردد تا بتوان به تعریف مناسبی برای جامعیت برسیم.

الف- برنامه ریزی جامع:

در مبانی نظری موجود، برنامه ریزی جامع[1] به معنی یکپارچه نمودن برنامه سازمان با برنامه های سطح جامعه است. کوپر[2] (1998) در تعریف برنامه ریزی جامع می گوید: منظورفراهم آوردن برنامه ای با قلمروی وسیع ودربرگیرنده دامنه ای از موضوعات شامل سرزمین تا زیرساخت ها وخانه سازی با دوره زمانی 15 تا 20 ساله است. واژه کل[3] نیز با همین مفهوم در ادبیات برنامه ریزی مورد استفاده قرار گرفته است.

در تعریف ومقایسه بین برنامه استراتژیک وجامع، موارد زیر بیان شده است:

– برنامه ریزی استراتژیک نوعاً بر سازمان تا کید دارد، حال آن که محور تا کید برنامه ریزی جامع ، جامعه می باشد. براساس استدلال “کافمن و جیکوبز” برنامه ریزی استراتژیک برای جامعه نیز در مقایسه با برنامه ریزی جامع دارای جهت گیری عملی و مشارکتی بوده وتاکید بیشتری بر نقاط قوت و ضعف و هم چنین فرصت ها و تهدید ها و بالاخره بررفتار رقابت آمیز بین جوامع دارد.

– طرح های جامع عمدتاً باید براساس فرآیند و محتوایی قانونی تنظیم شوند؛ به نحوی که به نظر ” رایدر” مستلزم بذل توجه کارگزاران دولتی وایفای نقش برنامه به عنوان تعهدی نسبت به تصمیم های ازپیش گرفته شده است. در حالی که طرح های استراتژیک، اغلب می توانند بین خط مشی های خشک وبدون انعطاف قانونی الزام آور و تصمیم ها و اقدام های عملی، ارتباط برقرار سازند.

– دورنماهایی که برنامه ریزی استراتژیک را هدایت می کنند ، در بر گیرنده اقدام ها و کانون های اقدام ها وهم چنین نقش ها و مسوولیت ها هستند. ولی دورنما در برنامه جامع تنها شامل اقدام ها و مکان ها هستند و نقش ها و مسولیت ها را کنار می گذارند. در واقع، طرح جامع مشخص نمی کند چه کسی انسان را به وضع نهایی خواهد رساند. ازاین رو چندان سود مند نخواهد بود. .[4]

در کل برنامه ریزی استراتژیک برای گزینش کانون اقدامات خود، روشی انتخابی ایجاد می کند. پس این امرنیازمند بینشی وسیع تر از آن چیزی است که راهنمای برنامه ریزی جامع بشود.

ب- برنامه ریزی کل نگر[5]:

دیدگاه گشتالتی یا کل نگر از قدیم در مباحث مدیریتی رایج بوده است. اما در حوزه برنامه ریزی استراتژیک اخیرا مورد استفاده قرار گرفته است. توماس پلنت[6] (2015) در تعریف برنامه استراتژیک کل نگر می گوید:

یک سیستم کل نگر بر این فرض استوار است که همه اجزای سیستم، عناصر بهم پیوسته و به هم وابسته هستند. مدل از این چهار عنصر اصلی تشکیل شده است:

– توسعه چشم انداز استراتژیک و اهداف مربوط به ورودی ذینفعان.

– تراز و اولویت بندی برنامه های استراتژیک با چشم انداز.

– تدوین برنامه های عملیاتی کسب و کار که مطابق با برنامه استراتژیک و روند بودجه ریزی است.

– اندازه گیری موفقیت و گزارش نتایج.

براین اساس، می توان گفت که دیدگاه کل نگر بیشتر به یکپارچگی اجزای فرآیندی مدیریت استراتژیک تاکید دارد.

پ- برنامه ریزی جامع ویکپارچه[7]:

مؤلفه های اصلی یک مدل برنامه ریزی استراتژیک جامع ویکپارچه به صورت زیر تعریف شده است.

همانند یک اتومبیل که برای کار کردن درست نیاز به قطعاتی دارد،یک برنامه استراتژیک نیز نیازمند مؤلفه های اصلی برای کارکرد سالم است. اگر جزء درج نشود ، کیفیت و ارزش برنامه استراتژیک حاصل به طرز چشمگیری کاهش می یابد. مؤلفه های اصلی یک مدل برنامه ریزی استراتژیک جامع عبارتند از:

  • ایدئولوژی اصلی ، یعنی هدف ، چشم انداز ، ارزش های سازمان.
  • تجزیه و تحلیل استراتژیک از محیط خارجی شما و فرصت ها و تهدیدهای موجود در آنجا
  • تجزیه و تحلیل داخلی از مواردی که مانع از اجرای سازمان در اوج خود می شود.
  • ابزار اولویت بندی اصلی برای مشخص کردن ابتکارات یا پروژه های کلیدی از بین گزینه های متعدد.
  • نقشه راه بصری کاربردی و آسان برای هدایت کار در طول مدت برنامه.
  • پاسخگویی واضع و روشن برای نتایج.
  • تنظیم چارچوبی برای ایجاد یک مدل برنامه ریزی استراتژیک[8]

 

پ- برنامه ریزی همه شمول[9]:

این عبارت در بعضی از سایت مشاورین مدیریت وتوسعه دهنده نرم افزارهای برنامه ریزی مطرح شده است. این سایت ها ادعا دارند که همه مراحل وسطوح برنامه ریزی در یک الگو ارائه می شود. اما به دلیل عدم امکان بررسی نمی توان راجع به کم وکیف این ادعاها نظر داد. با این حال، این سخن نزدیک ترین عبارت برای الگویی است که در این کتاب دنبال می گردد.

1-1-36-2- ابعاد مشکل ساز

مروری بر ادبیات موجود ودرحال توسعه در مبحث مدیریت استراتژیک از واژه هایی برای بیان گستردگی وکامل بودن نتایج برنامه ریزی استفاده می شود. اما هیچ کدام منظور مورد نظر این نوشته از جامعیت را مطرح ننموده اند.

امروزه مطالعات متعددی به موضوع همراستا نمودن استراتژی های فناوری اطلاعات،منابع انسانی وزنجیره تامین وغیره با استراتژی کسب وکار اختصاص یافته است. این بدین معنی است که ابتدا استراتژی کسب وکار شکل می گیرد وپس از وارد آمدن خسارات فراوان به شرکت، به دنبال نظریه پردازی برای همراستایی فناوری اطلاعات وکسب وکار می رویم.

جامع بودن در این کتاب به مفهوم توجه گسترده به تمام حوزه های استراتژیک در طول فرآیند مدیریت استراتژیک است، طوری که موضوعاتی مانند همراستایی وتناسب در حین کار برنامه ریزی رخ دهد. برای مثال، می توان به هنگام تدوین استراتژی کسب وکار به نیازها والزامات کسب وکار به خدمات حوزه فناوری اطلاعات توجه نمود.

الگوی برنامه ریزی در این کتاب از جامعیت برخوردار است زیرا هم به تمام موضوعات استراتژیک درقالب حوزه های درون وبرون سازمانی تاکید دارد وهم درهنگام تدوین استراتژی های شرکت در همه سطوح،به همراه برنامه های استراتژیک، برنامه های میانی وعملیاتی نیز حاصل می گردد.

[1] – Comprehensive planning

[2] – Cooper

[3] – Total

[4] – http://hcsm.ir/1392/08/

[5] – Gestalt or holistic

[6] – Plant

[7] – All in one

[8] – https://www.professionalgrowthsystems.com/

[9] – All in one

1-1-35-1- شرح موضوع

 

در تحليل و دسته بندي سطوح سازماني، در مورد تفكيك اهداف و استراتژي ها به صورت لايه هاي مختلف چندان تفاهم يا اتفاق نظر وجود ندارد. عده اي به تفكيك اهداف و استراتژي هاي مستقل در سطوح سازماني معتقد هستند كه اين امر تا حدودي با اشكال يكپارچگي مواجه مي باشد. اما گروه ديگر معتقدند كه اهداف و استراتژي ها در هر سطح نسبت به سطح قبل يا بعد خود ارتباط تنگاتنگ دارند و عناصر استراتژي مديريت رده بالاتر به اهداف سطح پائين تر تبديل مي شوند(آنسف ،1988).

فئورر و همکاران[1] (1995) دو رویکرد را برای مرتبط کردن اهدف واستراتژی ها ارائه می کنند. در رويكرد نوع اول مدل تصميم گيري استراتژيك، استراتژي هر سطح ،هدف سطح پائين تر سازمان تلقي مي شود. در حالي كه در رويكرد دوم ، استراتژي در سطح كلان تدوين و فرمول بندي مي گردد و بر اساس آن اهداف براي هر سطح سازماني مشخص مي گردد. وی بیان می کند که رویکرد اول انعطاف بيشتر و سريع تري را با موقعيت محيطي و عوامل سازماني (به لحاظ تدوين در هر مقطع) در شرايط پويا و تغييرمحیطی فراهم مي آورد.

 

 

شكل  1  : ارتباط هدف واستراتژی در سطوح برنامه ریزی

منبع: فئورر و همکاران،1995

سطح بندي استراتژي اگرچه نسبي و قابل انعطاف مي باشد، اما رده هايي چون رده هاي ملي، سازمان، سطح كسب و كار و سطح عمليات از رايج ترين دسته بندي براي سطوح مي باشد. يكپارچگي و هماهنگي استراتژي و اهداف كلان در بين سطوح به عنوان يك اصل مسلم و پذيرفته شده است. چنانچه اين اصل دقيقاً در كليه سطوح روي اهداف كلي و جزئي سازمان لحاظ شود ،توفيق استراتژي در كليت فراهم مي گردد و اثربخشي و هم افزايي كل استراتژي به منصه ظهور مي رسد.

استراتژي، تصميم گيري، ارزيابي و كنترل و سطوح تصميم گيري نيز عوامل مورد لحاظ در مديريت استراتژيك در سازمان مي باشند. همچنان كه مشخص است در سطوح بالاي سازماني عمدتاً  تصميم گيري مديران بر اساس اشراق، استدلال هاي ذهني، تعامل و يكپارچه سازي اطلاعات كيفي و احتمالاً اطلاعات كمي صورت مي پذيرد. در صورتي كه در سطوح پائين تر، مديران عموماً از مهارت ها و دانش هاي تخصصي و همچنين اطلاعات كمي براي تجزيه و تحليل و تصميم گيري، بهره مي گيرند.

1-1-35-2- جنبه های مشکل ساز و راه حل

 

الگوی ارائه شده برای مراتب استراتژی که هنوز هم درکتب درسی مدیریت استراتژیک رایج است، اساسا برای یک موسسه تجاری[2] (بنگاه اقتصادی) تدوین شده وکاربرد دارد.  موسسه تجاری شرکتی است که درچند فعالیت مشغول باشد. براین اساس، برای شرکت های تک فعالیتی سطح کسب وکار حذف می شود. برای شرکت های مادر تخصصی، باز تعریف سطوح و شرح مسئولیت ها وماموریت های هر شرکت در فرآیند مدیریت استراتژیک ضرورت دارد. از طرف دیگر،با توجه به واقعیت های جامعه خودمان، اضافه کردن سطح موسسان یا بنیان گذاران درخیلی از موارد(بنیاد، ستاداجرایی، وزارتخانه و…) لازم است.

رویکردهای به تصمیم گیری برای مرتبط کردن ویکپارچه ساختن اهداف واستراتژی می تواند تا حدودی روش های موجود را بیان نماید، اما نمی تواند مشکل یکپارچگی میان کلیه سطوح برنامه در یک شرکت مادر را حل کند.

برای ایجاد یکپارچگی عناصر استراتژیک راه حل های کاربردی مورد نیاز است. راه حل ارتباط ذاتی عناصر استراتژیک با همدیگر در هنگام تعریف متغیرها ودرحین تدوین برنامه می تواند یکپارچگی مورد نیاز را بوجود آورد. در این رویکرد گزینه های اهداف،استراتژی وخط مشی به عنوان عناصر استراتژیک اولیه درهنگام تدوین چارچوب تدوین برنامه دیده می شود. در مباحث بعدی این الگو ارائه می گردد.

 

رهبران بزرگ، ما را به حرکت وا می دارند. آنان شور و رغبت ما را مشتعل و بیشترین علاقه را در وجود ما ایجاد می کنند. اهمیتی ندارد که رهبران شروع به انجام چه کاری کنند، در هر حال موفقیت آنان بسته به این است که چطور این کار را انجام دهند. ( دانیل گلمن، 1385 ، ص23)

رهبر شدن شباهت های زیادی به سرمایه گذاری موفقیت آمیز در بازار بورس دارد. در بازار بورس نمی توان یک شبه به ثروت رسید بلکه صبر و پایداری لازم است تا در مدتی دراز موفقیت به دست آید. درست است که در عده ای از انسان ها مواهب طبیعی به هنگام تولد بیش از دیگران است، اما توان رهبری آمیزه ای است از مهارت های گوناگون که کمابیش می توان همه آنها را آموخت و اصلاح کرد. رهبری هنری است پیچیده که جنبه های مختلف دارد: احترام، تجربه، توانایی عاطفی، هنر آمیزش با مردم، نظم، آرمان، پویایی، وقت شناسی و غیره.

رهبری دید کلی مدیریت در انجام وظایف، کارکردهای تصمیم گیری، روش های ایجاد انگیزش و الگو های ارتباطی می‌باشد . همان گونه که در تعاریف رهبری ملاحظه می شود، مهم ترین نکته در رهبری، جهت دادن و نفوذ بر اعضای سازمان است. مسئله نفوذ و قدرت رهبری به منابعی ارتباط پیدا می کند که قدرت و نفوذ از آنها سرچشمه می گیرد.

اهميت موضوع رهبري در سازمان ها، باعث شده است تا انديشمندان و محققان مديريت در پي کشف ويژگي ها و خصوصيات رهبران موفق در سازمان ها برآيند و همواره در تلاش باشند تا مشخصات رهبر موفق را در سازمان ذکر کنند. در پي اين تلاش ها در دهه هاي اخير مکاتب رهبري و نظريات متعددي در زمينه رهبري شکل گرفته و به جامعه علمي معرفي شده است.

سبک رهبری در شرکت، یکی دیگر از محورهای اساسی دراستقرار اثربخش فرآیند مدیریت استراتژیک شناخته شده است. به همین دلیل ،این مبحث به عنوان یکی از حوزه های استراتژیک  درنظرگرفته شده است.

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.LEADERSHIP.STYLE.VZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

 

  1-1-26-1- شرح موضوع      

در سال های اخیر در بسیاری از بخش های اقتصادی نا پیوستگی را تجربه کرده ایم. در چنين شرايطی، داشتن چشم اندازی روشن از رسالت، عوامل خارجی تاثيرگذار و پيشرفتی که در راه رسيدن به اهداف حاصل می شود، برای سازمان بسيار حائز اهميت است. برای انجام درست آن لازم است بيش از هر کار ديگر کنترل منظم پيشرفت سازمان به همراه گسترش مدبرانه مناسب صورت گيرد و استراتژی سازمان براساس اين سنجش تغيير کند. اين فرايند که کنترل استراتژيک ناميده می شود، يک بخش مهم و اغلب ناپيداست که سازمان ها برای مديريت اثربخش يک سازمان به آن نياز دارند.

کنترل عبارت است از تعیین استانداردها ،اندازه گیری عملکرد و مقایسه آن با استاندارد ها و اقدام نسبت به تصحیح ضعف ها و بهبود تحقیق هدف های سازمان .کنترل های مالی معمولاً به صورت  انواع مختلف بودجه و حسابرسی ، کنترل های رفتاری  به شکل ارزیابی عملکرد فرودستان می باشد. کنترل به عنوان یک فعالیت مداوم در سطوح پایین و بالای  مدیریت سازمان به کار می رود.

درمورد نظارت و كنترل تعاريف متعددي ارائه شده است كه ذيلا” به تعدادي از آنها اشاره مي شود :

  • نظارت یا کنترل فراگردي است كه از طريق آن عمليات انجام شده با فعاليت هاي برنامه ريزي شده تطبيق داده مي شوند . اين فراگردها براي تصحيح مستمر عملكردها در جهت دست يابي به اهداف سازماني به كار گرفته مي شود و ميزان پيشرفت در جهت تحقق اهداف را نشان مي دهد . در واقع فراگرد نظارت به مقايسه « بايد ها » و « هست ها » مي پردازند و فاصله وضع موجود تا وضع مطلوب را اندازه مي گيرد .
  • نظارت یا کنترل عبارت است از ارزيابي تصميم ها و برنامه ها از زمان اجراي آنها و اقدامات لازم براي جلوگيري از انحراف عمليات ، نسبت به هدفهاي برنامه و تصحيح انحرافات احتمالي بوجود آمده .
  • نظارت یا کنترل عبارت است از بررسي ميزان كوشش و موفقيت افراد در انجام وظايف و اجراي مسئوليت هاي محوله .
  • نظارت یا کنترل عبارت است از فرايندي كه از طريق آن ، مسئولان و مديران اطمينان حاصل مي نمايند كه عملكرد افراد با فعاليت هاي برنامه ريزي شده تطبيق دارد يا خير . در حقيقت فرآيند نظارت ، ميزان پيشرفت به سوي اهداف را مي سنجد و مسئولان را قادر مي سازد تا انحراف از مسير برنامه ها را كشف و اقدامات اصلاحي را به عمل آورند .
  • نظارت تلاشي است سنجيده براي رسيدن به اهداف تعيين شده و مقايسه اجزاء واقعي با معيارهاي از پيش تعيين شده و تعيين انحرافات احتمالي و سنجش ارزش آنها بر روند اجرايي كه در برگيرنده حداكثر بهره وري است.
توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TISTAM.STRATEGIC CONTROL.VFZI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

 1-1-27-1- شرح موضوع      

نماگرهای کلیدی استراتژیک کمی سازی وضعیت عملکرد در مقایسه با عناصر اصلی مانند اهداف استراتژیک شرکت شما است. هر سیستمی دارای نماگرهایی است که به شما می گوید تا چه اندازه اجزای سیستم خوب و یا چقدر ضعیف کار می کنند و نماگرهای کلیدی آنهایی هستند که روی مهمترین عناصر سیستم متمرکز می شوند.

نماگرهای کلیدی عملیاتی به شما می گوید که قسمت های مختلف کسب وکار شما چقدر خوب در حال کار است و نماگرهای استراتژیک کلیدی می گویند که کل کسب و کار شما چگونه کار می کند و به چه میزان به سمت اهداف استراتژیک شما پیشرفت می کند.

ما معمولا به آنها توجه نمی کنیم و آنها را اندازه گیری و ردیابی نمی کنیم ، اما با این وجود ، شاخص ها وجود دارند. ترفند مناسب این است که آنها را شناسایی کرده، کمیت آنها را تعیین نموده و به صورت دوره ای آنها را ردیابی کنیم(ئی میتز،1996،ص1).

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.ORG.PERF.APPRAISAL.VFZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

 

به طور کلی نظریات مدیریت عمری یک صد ساله دارند.در طول این مدت نظریات حاصل از مطالعات میدانی همراه با نیازهای اجتماع بشری توسعه یافته اند، ضمن اینکه توانسته اند همدیگر را تکمیل کنند ومکمل همدیگر در تبیین را ه حل وپرداختن به ابعاد مشکل ساز نظریات قبلی بوده اند.

آنچه امروز تحت عنوان برنامه استراتژیک می شناسیم در دهه شصت توسعه یافت وتا قبل از آن به کل فرایند برنامه ریزی بلند مدت گفته می شد.البته اخیرا وجهی جدید از موضوع بنام تفکر استراتژیک به عنوان عاملی مکمل مورد توجه قرار گرفته است.

بررسی ادبیات استراتژی بیانگر پنج فاز مختلف در تکامل این پارادایم از جنگ جهانی دوم به بعد است. گلاک، کافمن، و والک(1980) سیر تکامل فرایند مدیریت استراتژیک را در چهار فاز تشریح کرده اند که فاز سوم آن طرح ریزی استراتژیک و فاز چهارم آن مدیریت استراتژیک بوده است. حال، با تکامل پارادایم از مدیریت استراتژیک دهه 1980 به شکل انعطاف پذیرتری از تفکر استراتژیک در دهه 1990، فاز پنجمی نیز قابل درک است (استیسی، 1993. هراکلیوس، 1998 ).

در محیطی که ویژگی آن پیچیدگی و تغییر مستمر است، گفته می شود که ظرفیت نوآوری و تفکر استراتژیک واگرا بسیار بیشتر از برنامه‌ریزی استراتژیک محافظه کارانه و همگرا، به عنوان هسته مرکزی خلق مزیت رقابتی به حساب می آیند. اما به نظر می رسد هم تفکر استراتژیک و هم برنامه ریزی استراتژیک هر دو نیاز امروزی سازمان ها باشند.

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

 

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

 

1-1-25-1- تعریف و مفهوم

تا دهه هشتاد اعتقاد براین بود که مدیران عالی برنامه استراتژیک را تدوین وابلاغ می کنند وسطوح میانی شامل مدیران ارشد اجرایی براساس آن برنامه های خود را تدوین واجرا می نمایند. بنابراین، توجه عمده به فرآیند برنامه ریزی استراتژیک جلب شده بود. گاهی حتی مفهوم برنامه ریزی به تدوین استراتژی محدود می شد. دیدگاه افرادی  مانند مینتزبرگ از دهه هشتاد به بعد، زمینه ای فراهم آورد تا بر اجرای استراتژی نیز تاکید شود. به مرور از عبارت مدیریت برای استراتژی به مفهوم کل اجزای فرآیندی استفاده گردید.

صاحب‌نظران تعاريف متعددي‌ از مديريت استراتژیک مطرح نمودند ،اما همه آنها در اين موضوع اشتراک دارند که مديريت استراتژیک با تدوين (برنامه‌ريزي يا انتخاب)، اجراء و ارزيابي (و يا کنترل) استراتژی سر و کار دارد.

هر کدام از صاحب نظران الگوی فرآیندی خاصی را برای مدیریت استراتژیک مطرح نموده اند. دراینجا مدل برایسون به عنوان نمونه ارائه می گردد. این مدل صرفا به دلیل مشروح بودن فرآیند، انتخاب شده است.

شکل شماره 1  : مدل فرآیند مدیریت استراتژیک

منبع: برایسون،1390

1-1-25-2- ابعاد مشکل ساز

در طول زمان و به دنبال تغییرات وسیع شرایط محیطی ،سازمان ها به دنبال مدلی بودند که پاسخگوی نیازهای آنها باشد. صاحب نظران و محققان نیز بر حسب پایگاه نظری خود و مفروضاتی خاص، راه حل هایی را ارائه کرده اند.

ارائه مدلی تلفیقی برای فرآیند مدیریت استراتژیک بر مبنای مدل های ارائه شده کاری تقریبا غیر ممکن و از سوی دیگر بی ثمری است. زیرا، اول اینکه هر صاحب نظری از واژه هایی خاص برای بیان مطلبی عام استفاده کرده که یکسان سازی آنها باعث مخدوش شدن اصل مطلب می شود. دوم اینکه درغالب مدل های مطرح شده، به فرآیندهای اصلی مدیریت استراتژیک شامل برنامه ریزی،اجرا،نظارت وکنترل وارزیابی ودر نهایت بازخور اشاره شده است.درحالی که بعضی از آنها صرفا بر فرآیند برنامه ریزی تاکید دارند.

مهمترازموارد فوق، در مدل های ارائه شده به اجزایی اشاره نشده است که به نظر در سازمان های بزرگ همچون شرکت های مادر تخصصی از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. دراینجا به این اجزای فرآیندی  اشاره ای می شود.

الف- فراهم ساختن مقدمات شروع کار

ب- فراهم ساختن مقدمات اجرای برنامه ها

پ- فراهم ساختن مقدمات ارزیابی عملکرد استراتژیک یکپارچه

ت- همراستا سازی ویکپارچه نمودن برنامه ها وپروژه ها

ث- فراهم ساختن فرآیند کنترل استراتژیک وعملیاتی وبازخور

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

 

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.SM.PROCESS MODELS.VZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

عصر حاضر، عصر سازمان‌هاي بزرگ و پيچيده است و مدير سازمان‌هاي امروزي بايد از نحوه سازماندهي و شكل ساختار اين سازمان‌ها آگاه باشد. امروزه سازمان‌ها معمولاً نمي‌توانند از يك ساختار ثابت براي هميشه استفاده كنند. عوامل داخلي و خارجي مديران را مجبور به ايجاد ساختارهاي مناسب و در صورت لزوم تغيير آنها مي‌نمايند و اين امر نيازمند شناخت كامل مدير از ساختارهاي سازماني متناسب با موقعيت سازمان است. مدير در سازمان‌هاي امروزه بايد دائماً در كار اصلاح و بهبود سازمان و ساختار آن باشد.

بنابراين، ساختار سازمان بقاء و تداوم سازمان را تضمين مي‌كند و تناسب يا عدم تناسب آن با محيط داخلي و خارجي موجد فرصت‌ها و تهديدهاي بي‌شماري است كه سازمان را دچار پيشروي يا پسروي مي‌نمايد.

ساختار سازماني بر هر كسي در ســازمــان اثـر مي گذارد و همه به نوعي با آن سروكار دارند. با اين حال وكم و بيش، ساختار مفهومي انتزاعي است. ساختار، نقش هاي افراد در سازمان و الگوي روابط ميان نقش ها، ساختار سازماني را شكل مي دهد، بنابرايــن، ساخــتــار را مي توان انتظارات موجود از هر نقش و ارتباط ميان آنها دانست.

ماهيت هدف هاي كلان و راهبردهاي سازماني برفراگرد شكل گيري ساختار اثر مي گذارد. پژوهش هايي كه در اين زمينه صورت گرفته اند، ، معمولاً به كاري كه نخستين بار « چند لر»  انجام داد برمي گردند. برطبق نتایج مطالعه وی استراتژی بر روی ساختار تأثیر گذار است.(رابینز ،1387:صص8-85). البته نظریه معاصر در رابطه با این مورد که توسط مایلز و اسنو(1978) انجام گرفت نشان از آن دارد که ساختار نیز می تواند بر استراتژی سازمان تأثیرگذار باشد.

ساختار سازمانی چه در شکل دائم ویا موقت(مانند ساختار اجرایی  برای استقرار کل فرایند مدیریت استراتژیک) از عناصر اصلی موثر بر استقرار مدیریت استراتژیک است. به همین دلیل لازم است تا به عنوان یک متغیر اصلی ند نظر قرار گیرد.

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.ORG.STRUCTURE.VZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

 

مفهوم همكاري نوعاً در سطح سازماني مطرح مي شود. تئوري هاي موجود در اين زمينه بيانگر اين نكته هستند كه ممكن است سازمان با ساير سازمانها موافقت نامه هاي همكاري منعقد نموده و يا سياست هاي مبتني بر همكاري را اتخاذ نمايند.

سازمانها زماني به همكاري هاي بين سازماني رو مي آورند كه اهداف مشتركي داشته و دريابند كه از طريق گشودن مرزهاي سازماني و به اشتراك گذاري منابع خود، با سهولت و سرعت بيشتري به اهداف مد نظر خويش دست مي يابند. از طرف دیگر،شرکت های مادر برای توسعه فعالیت های خود علاقه به کسب مالکیت وادغام دارند. این روش ها نیز می توانند در قالب نظریات همکاری سامان یابند. چنین تصمیمات استراتژیکی بایستی در هنگام تدوین برنامه مد نظر قرار گیرد.

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
CH67.TISTAM.COLLABORATION.VFZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

اثر بخشي و كارآيي يك سازمان ، صرفاً به سطح انگيزش و توانائي هاي فردي و كيفيت عمل گروه هاي كاري بستگي ندارد ، بلكه هر سازمان داراي يك شخصيت نامرئي و نامكتوب است كه براي خود داراي روش هاي انجام كار مي باشد . امكان دارد اين شخصيت نامرئي بسيار نيرومندتر از شخصيت رسمي سازمان باشد .  اين شخصيت نامرئي را فرهنگ هر سازمان مي گويند.

مديريت فرهنگ بدين معني است كه آگاهانه و از روي قصد، كاري با فرهنگ انجام دهيم. اين كار‏ ممكن است شامل تقويت يا تضعيف فرهنگ سازماني ، جامعه پذير نمودن افراد داخل آن، توسعه‏آن، محافظت از آن و يا تغيير واقعي آن فرهنگ باشد.

اكثر مديران و محققان روانشناسي بر اين باورند كه فرهنگ را مي توان از طريق سازماندهي و تقويت مجدد، تغيير داد. معمولاً هدف اين است كه بهترين تناسب بين محصول، خط مشي و فرهنگ ايجاد‏ شود. دشپاندي و پاناسورامن  الگويي را تحت عنوان «برنامه‏ريزي استراتژيك فرهنگي» پيشنهادكردند . آنها اين شيوه را با تركيب سه الگوي «برنامه‏ريزي استراتژيك» ، «روش بازاريابي گروه مشاوره بوستون» و «چرخه حيات تجددي و سبك شناسي فرهنگي» ارائه دارند. امر مسلم این که فرهنگ سازمانی یکی از محورهای اصلی در موفقیت برنامه های استراتژیک است وبرنامه ریزی برای تغییر آن نیز اجتناب ناپذیر است.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.CULTURE.MAGT.VZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

در مبانی نظری اخیرا مبحثی تحت عنوان مدیریت بر مبنای ارزش ها رواج یافته است. در این الگو ارزشها محور اصلی در تدوین برنامه سازمان قرار می گیرد. این الگو بیشتر برای سازمان ها با ماموریت” نه فقط به دنبال سود” می باشد که ارائه خدمت هم به مشتریان خود نیز در کنار سودآوری برایشان  اهمیت دارد. اما اخیرا مدیریت بر مبنای ارزش ها در شرکت های تجاری نیز توسعه یافته است.

گفته می شود این سیر تکاملی مدیریت بر مبنای ارزش ها پیامد ظهور چهار روند سازمانی در خلال دهه های اخیر است. این روند ها، سازمان ها را وادار کرده اند تا به منظور حفظ قابلیت های رقابتی در بازارهای بسیار متوقع و غیرقابل پیش بینی امروزی، خود را با شرایط نو سازگار کنند. این روند های چهارگانه در افزایش قابل ملاحظه پیچیدگی و عدم قطعیت در سازمان ها مؤثر بوده و البته با یکدیگر پیوند متقابل دارند . این روندها عبارتند از :

– ضرورت بهبود کیفیت و مشتری مداری

– ضرورت تخصص گرایی، استقلال عمل و پاسخ گویی در میان کارکنان

– ضرورت تبدیل «رئیسان» به رهبران و تسهیل کنندگان

– ضرورت ایجاد ساختارهای سازمانی «تخت تر» و چالاک تر

عامل مهم دیگر،  پیچیدگی سازمان است. مدیریت بر مبنای ارزش ها به خوبی پیچیدگی سازمانی را جذب می کند و از اثرات این پیچیدگی می کاهد. به بیان دیگر، سازمانی که به طور هوشمندانه ارزش هــای مشترک خود را می پذیرد، در مقایسه با سازمانی که اهداف معینی را تعیین یا صرفاً از دستورالعمل ها یا آیین نامه ها پیروی می کند ، در مدارا با خلاقیت و بهره برداری از پیچیدگی و عدم قطعیت به مراتب کارآمدتر عمل می کند.

شرکت بایستی در ابتدای استقرار فرآیند، حداقل ارزش های بنیادی و قراردادی خود را از طریق بررسی مستندات، مصاحبه و غیره مشخص نموده و آنها را به صورت مکتوب به برنامه ریزان ارائه نماید. این ارزش ها مبنای خوبی برای تدوین اهداف کلان و جهت گیری های کلی می باشد.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.MAGT BY VALUES.VZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

امروزه صاحبنظران و انديشمندان معروف و معتبر جهاني، به صورتي قاطع و ترديد ناپذير بر اين عقيده هستند که مديريت مشارکتي، تنها روش مديريت نوين، مطلوب، کارساز و نجات بخش در موسسات و سازمان ها و تشکيلات گوناگون دنياي ماست. اما تنها به اتکاي عقيده و نظر اين گروه نيست که در دنيا به ويژه در سازمانها و موسسات صنعتي و توليدي، نسبت به موضوع «مديريت مشارکتي» علاقه و کنجکاوي نشان داده مي‌شود، بلکه حقيقت اين است که از دو سه دهه قبل به اين طرف، خبرهاي تازه، جالب توجه و جذب کننده‌اي از جهان صنعتي به گوش مي‌رسد که همگي در اطراف مديريت مشارکتي دور مي‌زند.

یکی دیگر از مباحثی که بایستی در ابتدای برنامه ریزی مشخص گردد، میزان تمایل مدیریت عالی شرکت به دخالت کردن سایر سطوح سازمانی در کل فرآیند و نتایج مدیریت استراتژیک است. سطح مشارکت دادن نیز امر مهم دیگری است که می تواند از مشارکت جویی، مشارکت پذیری تا مشارکت دادن تغییر کند.

یکی از اهداف شکل دهی ساختار اجرایی موقت در برنامه ریزی، همین مشارکت دیگران در هر مرحله از فرآیند است. نظام نامه استقرار فرآیند بایستی در هر فاز مشخص نماید که سطوح مختلف سازمانی به چه نقشی در چرخه جمع آوری اطلاعات، پردازش، تحلیل و تصمیم گیری برعهده دارند. برای مثال، می توان از واژه هایی مانند تکمیل، کنترل، تایید و تصویب برای هر نتیجه فرآیند و نهایی در هر مرحله اساسی فرآیند مانند برنامه ریزی، کنترل و ارزیابی استفاده نمود. شرح این مطلب در قسمت های دیگر آمده است. در مبانی نظری مباحث مفصلی درباب مدیریت مشارکتی ارائه شده است.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
TUSTAM.PARTICIPATIVE.MAGT.VZI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

بررسی ها نشان می دهد که از اواسط دهه 1980میلادی، درگیرسازی ذینفعان[1] برای تحقق اهداف سازمانی و یافتن راه کارهایی برای مواجهه با چالش های مشترک نظیر؛ کسب آگاهی راجع به یک موضوع خاص، بهبود عملکرد سازمان، مسائل محیط زیست و همچنین تلاش برای توسعه و استفاده از فرصت ها و ارزش های ایجادشده برای سازمان و حامیان متعددش از طریق فرآیندهای درگیرسازی ذینفع، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است(گل دار  وهمکاران،1396).

توجه به انتظارات ذی نفعان کلیدی در برنامه امری اجتناب ناپذیر است. اما میزان نقش این امر در کل فرآیند و نتایج قابل بحث است. نوع ماموریت سازمان مورد بررسی هم در میزان دخالت دیدگاه های ذی نفعان موثر است. در یک سازمان دولتی ،انتظارات ذی نفعان به خصوص سازمان فرا دست، نقشی کلیدی در کل برنامه خواهد داشت. اما در یک بنگاه مادر اولویت دهی به انتظارات به همراه شرایط بازار و کلان انجام می شود. شرکت مادر به انتظارت سهام دار مانند بازدهی سرمایه و مقبولیت اجتماعی می پردازد. سایر سطوح میزان امکان تحقق انتظارات را درپی تحلیل استراتژیک مشخص می نمایند و پس از حصول برنامه به تحقق آنها اهتمام می کنند. رویکرد تحلیل ذی نفعان ابتدا توسط فریمن بیان گردید. سپس الگوهای مناسب آن توسط دیگران توسعه یافته است.

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
CSM.ALL.STAKEHOLDERS.MODELS.VFZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارر

لفظ “استراتژيك” در خود مباني و مفاهیم خاصی را ملحوظ نموده است و اين امر رعایت بعضی از اصول و مفروضات برنامه‏ريزي را القا مي‏نمايد. لفظ استراتژيك بیشتر از همه نگرش سیستم باز را مطرح مي‏نمايد. در این نگرش هر سازمان همانند يك سيستم باز مطرح می‌شود و مدیران را متوجه ابعاد محیطی به خصوص‏ محيط‏هاي رقابتی و كلان و تغييرات آنها در حال و آتی مي‏نمايد. از این جهت، استراتژي را می توان ابزاری دانست که مسير حرکت براي بهره‏گيري از شرايط مذکور را فراهم می آورد.

واژه “تحول” به جنبه تمایل و تعهد برای بهبود شرایط سازمان و حرکت هماهنگ همه حوزه های سازمان به خصوص کارکنان و مدیران از وضع مناسب موجود به سوی موقعیت مطلوب اشاره دارد. تحول حرکت از خوب به عالی را تداعی می کند.

در کنار آن، موضوع تغییر سازمانی اولا به مفهوم حرکت از وضعیت نامناسب به سوی موقعیتی مناسب است و ثانیا به جنبه هایی خاص از جمله رفتار منابع انسانی ،فراهم آوردن زمینه تغییر و به خصوص مقاومت در مقابل تغییر تاکید و توجه دارد. می توان گفت که در تحول نگاه به استفاده بهتر از شرایط بیرونی است درحالی که در تغییر رویکرد شرایط درونی و حل مشکلات درونی شرکت مد نظر است. بنابراین، در الگوی جامع مدیریت استراتژیک، بیشتر واژه تحول[1] کاربرد دارد. اما ممکن است شرکتی در وضعیت افول شدید باشد و علت آن هم استفاده نادرست از منابع شرکت در مقابل شرایط بیرونی شناسایی گردد.

در این حرکت به سوی وضع مطلوب، نگرش افراد تدوین کننده و مجریان برنامه نقشی اساسی دارد. لفظ نگرش به دنبال القاء اين نکته است كه برنامه صرفا ً‌مكتوبات و مستنداتي بي‏روح نیستند، بلکه با توجه به آنها، مدیران عالی در پی ایجاد درك و پذیرش تغيير و تحول در شرايط سازمان مورد نظر هستند. بنابراین، مدیران عالی شرکت بایستی ضمن مشخص کردن اهداف فرآیند به لحاظ الگوی تغییر، بستر لازم شامل شیوه توانمند سازی، ساختار و روش های مناسب را فراهم آورند. در مبانی و نظریات مدیریت به این مبحث در حوزه مدیریت تغییر[2] توجه شده است.

[1] -Transformation

[2] -Change Management

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
CH64.TISTAM.STRATEGY SCHOOLS.VFZRI TUSTAM.STRATEGY SCHOOLS.VFZRI با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارر